حتماً در تاریخ خوانده اید مشرکان مکه رفتند پیش پیامبر به
حتماً در تاریخ خوانده اید مشرکان مکه رفتند پیش پیامبر به پیامبر گفتند ای محمد ما هر چه بخواهی به تو می دهیم هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو می دهیم هر پست و مقامی که هم بخواهی به تو می دهیم اصلاً تو را می گذاریم رئیسمان, تو را می گذاریم سرورمان فقط یک شرط دارد و آن هم اینکه دست از آیینت برداری. پیامبر اخم هایش را توی هم کرد.
هم آنجا آب پاکی را ریخت روی دست مشرکان بهشان گفت به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتم را رها کنم هرگز این کار را نخواهم کرد.
میبینی چه پیامبری داری? میبینی چه ولی و پیشوایی داری? با خودت می گویی ببین چه جور دل از دنیا کنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ. شده پوچ. یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را میشناسم که یک قطره از اقیانوس بی پایان رسول الله در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد. شهید ادواردو آنیلی را میگویم. کسی که پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشین سازی فیات بود و یکی از ثروتمند ترین انسان های دنیا. میدانی داستانش چیست?
"در چند خط
قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمیبینی, یکجا به او برسد. ثروتی معادل سه برابر درآمد نفتی ایران. میدانی یعنی چه ? یعنی سه برابر پول کشور نفتخیزمان ریخته شود توی جیب یک نفر. فقط و فقط توی جیب یک نفر!
اما... اما این شرط دارد. شرطش هم دست برداشتن ادواردو از ایمانش و اعتقاداتش بود. اما او از پیامبرش الگو گرفته بود و همچون رسول الله به مشرکان زمانه اش گفت: اگر صد برابر این ثروت را هم در دست من بگذارید دست از اسلامم و پیامبرم بر نمیدارم او می دانست این کارها به ضررش تمام می شود و آخرش او را میکشند .اما بارها به دوستانش گفته بود: من خود را برای شهادت آماده کرده ام و می دانم روزی من را خواهند کشت. خلاصه کنم این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهر ش نفروخت مردی که ثابت کرد می شود در دره گناه بود اما زنجیرهای شیطان را پاره کرد و تا اعلی علیین بهشت پرواز کرد. مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است امام زمانش ظهور کند و از یارانش شود.
این کتاب را تقدیم می کنم به مولای بینشان ادواردو حضرت حجّت عج همان کسی که فقط خوبان و مقربان نشانش را دارند.🌹 (کتاب من ادواردو نیستم)
72 داستانک از زندگی شهید ادواردو آنیلی
https://wisgoon.com/pin/30602429/
هم آنجا آب پاکی را ریخت روی دست مشرکان بهشان گفت به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتم را رها کنم هرگز این کار را نخواهم کرد.
میبینی چه پیامبری داری? میبینی چه ولی و پیشوایی داری? با خودت می گویی ببین چه جور دل از دنیا کنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ. شده پوچ. یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را میشناسم که یک قطره از اقیانوس بی پایان رسول الله در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همه مافیهایش پشت پا زد. شهید ادواردو آنیلی را میگویم. کسی که پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشین سازی فیات بود و یکی از ثروتمند ترین انسان های دنیا. میدانی داستانش چیست?
"در چند خط
قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمیبینی, یکجا به او برسد. ثروتی معادل سه برابر درآمد نفتی ایران. میدانی یعنی چه ? یعنی سه برابر پول کشور نفتخیزمان ریخته شود توی جیب یک نفر. فقط و فقط توی جیب یک نفر!
اما... اما این شرط دارد. شرطش هم دست برداشتن ادواردو از ایمانش و اعتقاداتش بود. اما او از پیامبرش الگو گرفته بود و همچون رسول الله به مشرکان زمانه اش گفت: اگر صد برابر این ثروت را هم در دست من بگذارید دست از اسلامم و پیامبرم بر نمیدارم او می دانست این کارها به ضررش تمام می شود و آخرش او را میکشند .اما بارها به دوستانش گفته بود: من خود را برای شهادت آماده کرده ام و می دانم روزی من را خواهند کشت. خلاصه کنم این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهر ش نفروخت مردی که ثابت کرد می شود در دره گناه بود اما زنجیرهای شیطان را پاره کرد و تا اعلی علیین بهشت پرواز کرد. مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است امام زمانش ظهور کند و از یارانش شود.
این کتاب را تقدیم می کنم به مولای بینشان ادواردو حضرت حجّت عج همان کسی که فقط خوبان و مقربان نشانش را دارند.🌹 (کتاب من ادواردو نیستم)
72 داستانک از زندگی شهید ادواردو آنیلی
https://wisgoon.com/pin/30602429/
۸.۱k
۲۸ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.