عاشقانه کپی ممنوع
دودوتای ِ حساب عمقِ چشمانِ تو معمولا
میانِ شاعران تا نیمه شب بحث و جدل میساخت
انرژی های شادی داشت ساطع میشد از چشمت
که در آرامش شب حلقه ای دورِ زحل می ساخت
دلم گاهی میانِ خندههایم پاک میگیرد
گمانم داشت این رویا برای من اجل می ساخت
زمستانِ تنم سرد ست و احساس بدی دارم
که تقدیرم غروبی سرد از روز ازل می ساخت
دلم شاکی ست از گرمایِ عشقی رو به خاموشی
که تا آنسویِ دنیا هم برایِ من هچل می ساخت
خیالت داشت دورافتاده های راه شیری را..
خیالت داشت تا منظومه ها را هم گسل می ساخت
میانِ شاعران تا نیمه شب بحث و جدل میساخت
انرژی های شادی داشت ساطع میشد از چشمت
که در آرامش شب حلقه ای دورِ زحل می ساخت
دلم گاهی میانِ خندههایم پاک میگیرد
گمانم داشت این رویا برای من اجل می ساخت
زمستانِ تنم سرد ست و احساس بدی دارم
که تقدیرم غروبی سرد از روز ازل می ساخت
دلم شاکی ست از گرمایِ عشقی رو به خاموشی
که تا آنسویِ دنیا هم برایِ من هچل می ساخت
خیالت داشت دورافتاده های راه شیری را..
خیالت داشت تا منظومه ها را هم گسل می ساخت
۱۵.۰k
۰۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.