دست و پا بسته، دهان بسته، جهان هم بسته
دست و پا بسته، دهان بسته، جهان هم بسته
ثانیه میرود و باز نمی گردد هیچ
لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد
ته نشین می شود آغاز نمی گردد هیچ
فرصت از دست رود، لحظه به آخر برسد
بادِ مُردن بوَزد قائله پایان برسد
دستِ قدّارِ زمان جام بچرخاند و بعد
تیغهءِ تُندِ عجل باز به انسان برسد
حق و ناحق شدنِ عمر مساوی بشود
هی قدم در گذرِ معرکه کافیست عزیز
هر چه کردی به خودت کردی و از خود بنویس
ساعت تلخ شنی، وقت تلافیست نریز
رو به رو حادثه مرگ مُجَسَم گردد
دستت از خالیه عالم سبدی پُر باشد
بی هوا سُر بخوری در تلهءِ خوف و رجا
وانگهی دور و برت حلقهءِ آجر باشد
تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیرِ دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکرِ قدغن های خدایت باشی
ثانیه میرود و باز نمی گردد هیچ
لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد
ته نشین می شود آغاز نمی گردد هیچ
فرصت از دست رود، لحظه به آخر برسد
بادِ مُردن بوَزد قائله پایان برسد
دستِ قدّارِ زمان جام بچرخاند و بعد
تیغهءِ تُندِ عجل باز به انسان برسد
حق و ناحق شدنِ عمر مساوی بشود
هی قدم در گذرِ معرکه کافیست عزیز
هر چه کردی به خودت کردی و از خود بنویس
ساعت تلخ شنی، وقت تلافیست نریز
رو به رو حادثه مرگ مُجَسَم گردد
دستت از خالیه عالم سبدی پُر باشد
بی هوا سُر بخوری در تلهءِ خوف و رجا
وانگهی دور و برت حلقهءِ آجر باشد
تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی
زیرِ دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکرِ قدغن های خدایت باشی
۳.۲k
۲۸ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.