❄ ️پارت 1🌹 🍃
❄ ️پارت 1🌹 🍃
رمان جذاب "صیغه ی ممنوعه"🙈 ❄ ️
🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨
آخرین قفسه رو که بستم از ویترین خارج شدم و مانتو و شلوارم و تکون دادم. شال مشکیمو
دوباره دور گردنم پیچوندم و گفتم:
- آقا مهدی تموم شد، برید ببینید راضی هستید؟ آقا مهدی که یه جوون سی و یک ساله ای که
آب و رنگ بوری داشت از پشت دخلی که بود بیرون اومد بیرون و گفت:
- دستت درد نکنه هیفا خانم
چادر عربیمو باز کردم رو سرم گذاشتم و گفتم:
- راضی هستید؟!
آقا مهدی – عالی شد، واقعاً رنگ سالِ امسال طالیی ؟
- این پسر همسایمون می گفت ؛ از این پسر سوسوالست که سرش تو این طور چیزاست
آقا مهدی – خب، حاال آخرش چند؟
- آقا قابل نداره، حرفشم نزنید
آقا مهدی کیف پولش و در آورد و گفت:
- مگه میشه؟ چند ساعت داری کار میکنی، قابل نداره چیه؟
- آخه شما با بقیه فرق دارید
آقا مهدی چند تا اسکناس ده هزار تومنی شمرد و رو میز گذاشت و گفت:
- سفارشتو به یکی دو تا از بچه های پاساژ هم کردم
- دستتون درد نکنه خدا خیرتون بده آقا مهدی لبخندی زد و گفت:
- حال دختر کوچولوهات خوبه؟
- الحمداهلل
آقا مهدی – چیکار میکنن، مهد کودکن؟
- نه بابا تو خرج شکمشون موندم حاال مهد کودک هم بفرستم؟
آقا مهدی – یه بار بیار ببینمشون
💥 منتظر پارتهای بعدی رمان جذاب "صیغه ی ممنوعه" باشید💋 🌹
رمان جذاب "صیغه ی ممنوعه"🙈 ❄ ️
🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨 🌨
آخرین قفسه رو که بستم از ویترین خارج شدم و مانتو و شلوارم و تکون دادم. شال مشکیمو
دوباره دور گردنم پیچوندم و گفتم:
- آقا مهدی تموم شد، برید ببینید راضی هستید؟ آقا مهدی که یه جوون سی و یک ساله ای که
آب و رنگ بوری داشت از پشت دخلی که بود بیرون اومد بیرون و گفت:
- دستت درد نکنه هیفا خانم
چادر عربیمو باز کردم رو سرم گذاشتم و گفتم:
- راضی هستید؟!
آقا مهدی – عالی شد، واقعاً رنگ سالِ امسال طالیی ؟
- این پسر همسایمون می گفت ؛ از این پسر سوسوالست که سرش تو این طور چیزاست
آقا مهدی – خب، حاال آخرش چند؟
- آقا قابل نداره، حرفشم نزنید
آقا مهدی کیف پولش و در آورد و گفت:
- مگه میشه؟ چند ساعت داری کار میکنی، قابل نداره چیه؟
- آخه شما با بقیه فرق دارید
آقا مهدی چند تا اسکناس ده هزار تومنی شمرد و رو میز گذاشت و گفت:
- سفارشتو به یکی دو تا از بچه های پاساژ هم کردم
- دستتون درد نکنه خدا خیرتون بده آقا مهدی لبخندی زد و گفت:
- حال دختر کوچولوهات خوبه؟
- الحمداهلل
آقا مهدی – چیکار میکنن، مهد کودکن؟
- نه بابا تو خرج شکمشون موندم حاال مهد کودک هم بفرستم؟
آقا مهدی – یه بار بیار ببینمشون
💥 منتظر پارتهای بعدی رمان جذاب "صیغه ی ممنوعه" باشید💋 🌹
۵.۰k
۳۰ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.