بی تو دنیای من آبستن ویرانی هاست
بی تو دنیای من آبستن ویرانی هاست
شانه هایم گسل درد و پریشانی هاست
بوی پیراهن و چشمان به خون خفته و من....
از غمت کور شدن خصلت کنعانی هاست
زهر خوراندی و از عشق نوشتم چه کنم؟
این بلاکش شدنم رسم خراسانی هاست
عشق یعنی که بباری به گل و سنگ و علف
عاشق محض شدن عادت بارانی هاست
بی تو احساس من از عطر اقاقی خالی ست
عطر تو باعث طغیان غزلخوانی هاست
رفتنت درد عجیبی است که در جانم ریخت
رفتنت عاقبتش بی سروسامانی هاست
پشت کردی به من و پشت به دنیا کردم
این غم انگیزترین معنی حیرانی هاست
باید از این قفس سینه به بیرون بپرم
خودکشی جیغ ترین چاره ی زندانی هاست.
شانه هایم گسل درد و پریشانی هاست
بوی پیراهن و چشمان به خون خفته و من....
از غمت کور شدن خصلت کنعانی هاست
زهر خوراندی و از عشق نوشتم چه کنم؟
این بلاکش شدنم رسم خراسانی هاست
عشق یعنی که بباری به گل و سنگ و علف
عاشق محض شدن عادت بارانی هاست
بی تو احساس من از عطر اقاقی خالی ست
عطر تو باعث طغیان غزلخوانی هاست
رفتنت درد عجیبی است که در جانم ریخت
رفتنت عاقبتش بی سروسامانی هاست
پشت کردی به من و پشت به دنیا کردم
این غم انگیزترین معنی حیرانی هاست
باید از این قفس سینه به بیرون بپرم
خودکشی جیغ ترین چاره ی زندانی هاست.
۹۱۵
۳۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.