چون شیر عاشقی که به آهوی پرغرور
چون شیر عاشقی که به آهوی پرغرور
من عاشقـــم به دیدنت از تپه های دور
من تشنــه ام بـــــــه رد شدنت از قلمرو ام
آهو ! بیا و رد شو از این دشت سوت و کور
رد شو که شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
اردیبهشت هدیه بده ضمن ِهر عبور
آواره ی نجـابت چشمان شرجــــی ات
توریستهای نقشه به دست بلوند و بور
هـرگــــــاه حین گپ زدنت خنده می کنی
انگار "ذوالفنون" زده از "اصفهان" به "شور"
دردی دوا نمی کند از من ترانه هام
من آرزوی وصل تو را می برم به گور
مرجان ! ببخش "داش آکلت" رفت و دم نزد
از آنچـــه رفت بر سر این دل ، دل صبــــــور
تعریف کردم از تو، تو راچشم میزنند
هان ای غزل! بسوز،که چشم حسود کور!
من عاشقـــم به دیدنت از تپه های دور
من تشنــه ام بـــــــه رد شدنت از قلمرو ام
آهو ! بیا و رد شو از این دشت سوت و کور
رد شو که شهر گل بدهد زیر ردِّ پات
اردیبهشت هدیه بده ضمن ِهر عبور
آواره ی نجـابت چشمان شرجــــی ات
توریستهای نقشه به دست بلوند و بور
هـرگــــــاه حین گپ زدنت خنده می کنی
انگار "ذوالفنون" زده از "اصفهان" به "شور"
دردی دوا نمی کند از من ترانه هام
من آرزوی وصل تو را می برم به گور
مرجان ! ببخش "داش آکلت" رفت و دم نزد
از آنچـــه رفت بر سر این دل ، دل صبــــــور
تعریف کردم از تو، تو راچشم میزنند
هان ای غزل! بسوز،که چشم حسود کور!
۱.۱k
۱۵ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.