☆سهیل به نقل خبرگزاری ایسنا:
☆سهیل به نقل خبرگزاری ایسنا:
"چرا تعلیقش کردهاید؛ فرزند شهید است؛ ببخشیدش" این فریادهای پزشکی است که صبح دیروز در دادخواهی و حمایت از پزشک خاطی شیفت عصر بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر در حیاط این بیمارستان شنیده میشد؛ تنها دو روز بعد از گذشت این طوفان، اتاق بخیه و پانسمان بیمارستان کنار در ورودی اورژانس تنها و بی هیاهو افتاده است؛ لرزههای خطرناک آنفلوآنزا درست مانند بمب خبری بخیههای زخم چند میلیمتری صدرا زاهد پور در اورژانس کوچک و چند تخت خوابی بیمارستان احساس میشود؛ پرستارانِ مدام دررفت و آمدند به ادعای بیماران به نسبت روزهای پیش مهربان تر شدهاند.
بیرون این فضا، حال و هوای همراه بیماران در انتها و میانه راهروِ بلند و نسبتا باریک بیمارستان یکی نیست، عدهای در گوشهای پشت اتاق زایشگاه در سکوتی نشاط انگیز تولد نورسیدهای خوش قدم را انتظار میکشند و منتظران مشوش دیگری کمی آن طرف تر از میانه راهرو روی صندلیهای سرد و فلزی و یخ زده بیمارستان با هر بار باز و بسته شدن درب تماما تاشو اتاق عمل که به شکلی وهم آور هر چند دقیقه یک بار در سکوت و سردی جیر جیر میکند، نیم خیز میشوند و با چشمهای نگران به انتهای نسبتا تاریک راهرو چشم میدوزند؛ آیا عمل موفقیت آمیز بوده است؟! عزیزشان زنده میماند؟
در حالی که تلاشهای ایسنا برای واکاوی و آشکار کردن جنبههای واقعی حادثه بیمارستان شهید اشرفی خمینی شهر به صلاح دید پزشک و پرستار خاطی و تاکید مراجع قضایی و معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مسکوت ماند، اما رییس سابق بیمارستان اشرفی اصفهان با بیان اینکه با توجه به فعالیت من در قالب سیستم نظام پزشکی و معاونت درمان تمایلی برای صحبت در خصوص این حادثه را ندارد، گفت: اگر چه به شکل قانونی در زمان وقوع این حادثه من در بیمارستان حضور نداشتم و حتی نامه این عدم حضور را نیز از پیش نوشته و هماهنگیهای مربوطه را انجام داد بودم، اما به لحاظ اخلاقی و عرفی مسئول همه اتفاقاتی هستم که در زمان تصدی من در بیمارستان اشرفی اصفهانی میافتاد که این حادثه نیز جزء آن محسوب میشود.
کریم سهرابی با بیان اینکه تبعات این حادثه بنای جدیدی را در جامعه پزشکی ایجاد میکند، خاطرنشان کرد: من استعفای خود را تحویل دادم و هیچ اشکالی هم ندارد، چرا که این روحیه پاسخگویی باید در جامعه ایجاد شده و تقویت شود.
وی در پاسخ به این سوال که پرستار و پزشک مربوطه را مقصر میداند یا خیر، پاسخ داد: اینها در حوزه تصمیم و قضاوت من نیست، باید با معاونت درمان در این خصوص صحبت کنید.
به گزارش ایسنا، صدای فریادهای یک پزشک از حیات کوچک بیمارستان به گوش میرسد در کسر کوچکی از ثانیه همراهان درد عزیزانشان را فراموش میکنند و با گوشیهای موبایل خود صحنه عدالت خواهی یک همکار هم صنف را شکار میکنند؛ اعتراضهای پزشک تبدیل به فریادهای توام با خشم شده، اما مخاطب مشخصی ندارد. میگویید "اشتباه کرده، بر فرض که حرفتان صحیح باشد، تاوان باید بدهد؟! میدهد چرا میخواهید پروانه طبابتش رو باطل کنید یا تعلیقش کنید؟ 11 سال درس خوانده است، متخصص اورژانس این بیمارستان بود، یک سال برایتان زحمت کشید، ببخشیدش، این بنده خدا بچه شهید بود! پدرش جان خود را برای این مملکت و آزادیاش گذاشت، حالا سهم فرزندش این است؟ چرا با او این گونه رفتار میکنید؟"
پچ پچهای دو تایی و چند تایی گوشه گوشه بیمارستان و بخش اورژانس شنیده میشود، نگهبانها با پزشکان در اتاقهای خلوت پاویون و تزریقات دقیقههایی چند صحبت میکنند، زمزمهها حول و حوش برکناری رییس بیمارستان و انتصاب سرپرست جدید میچرخد "یادمون نرفته موقع تودیع و معارفه فرماندار چه وعدههایی میداد خوب چی شد؟! چند روز پیش اتوبوس دانشجوهای دانشگاه نجف آباد توی ورودی همین شهر چپ کرد، کی اومد بگه دو تا بچه مردند، حالا برای یه بخیه اونم چند روز بعد از ترخیص چرا به این شکل رفتار میکنند؟ آدم چی بگه آخه؟!"
در ظاهر همه چیز عادی است، اما التهاب را حتی در کلام نگهبانهایی که افراد را برای ورود به بخشهای مختلف سوال پیچ میکنند، میشود دید.
قانون 609 مجازات اسلامی از پانل رو به روی اورژانس کنده شده و مفاد آن زیر لبه فلزی تابلو اعلانات گم شده است؛ باید آنقدر روی نوک پنجههای پا بلند شوی تا شاید بتوانی سرنوشت توهین به کارکنان دولتی در حین خدمت را ببینی؛ همراه بیماران اورژانس کنار این پنل از حادثه چند روز پیش بیمارستان اشرفی میگویند؛ یک خانمی میگوید: "دیروز عصر هم یه خانم به این دلیل که داروهای پسرش را به موقع نداده بودند، وسط اورژانس فریاد میزد و پرستار خاطی را به شکایت تهدید میکرد؛ همکاران دیگر پرستارش دورش را گرفته بودند و در حمایت از او میگفتند، باردار است، خوب اگر پرستار
"چرا تعلیقش کردهاید؛ فرزند شهید است؛ ببخشیدش" این فریادهای پزشکی است که صبح دیروز در دادخواهی و حمایت از پزشک خاطی شیفت عصر بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر در حیاط این بیمارستان شنیده میشد؛ تنها دو روز بعد از گذشت این طوفان، اتاق بخیه و پانسمان بیمارستان کنار در ورودی اورژانس تنها و بی هیاهو افتاده است؛ لرزههای خطرناک آنفلوآنزا درست مانند بمب خبری بخیههای زخم چند میلیمتری صدرا زاهد پور در اورژانس کوچک و چند تخت خوابی بیمارستان احساس میشود؛ پرستارانِ مدام دررفت و آمدند به ادعای بیماران به نسبت روزهای پیش مهربان تر شدهاند.
بیرون این فضا، حال و هوای همراه بیماران در انتها و میانه راهروِ بلند و نسبتا باریک بیمارستان یکی نیست، عدهای در گوشهای پشت اتاق زایشگاه در سکوتی نشاط انگیز تولد نورسیدهای خوش قدم را انتظار میکشند و منتظران مشوش دیگری کمی آن طرف تر از میانه راهرو روی صندلیهای سرد و فلزی و یخ زده بیمارستان با هر بار باز و بسته شدن درب تماما تاشو اتاق عمل که به شکلی وهم آور هر چند دقیقه یک بار در سکوت و سردی جیر جیر میکند، نیم خیز میشوند و با چشمهای نگران به انتهای نسبتا تاریک راهرو چشم میدوزند؛ آیا عمل موفقیت آمیز بوده است؟! عزیزشان زنده میماند؟
در حالی که تلاشهای ایسنا برای واکاوی و آشکار کردن جنبههای واقعی حادثه بیمارستان شهید اشرفی خمینی شهر به صلاح دید پزشک و پرستار خاطی و تاکید مراجع قضایی و معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان مسکوت ماند، اما رییس سابق بیمارستان اشرفی اصفهان با بیان اینکه با توجه به فعالیت من در قالب سیستم نظام پزشکی و معاونت درمان تمایلی برای صحبت در خصوص این حادثه را ندارد، گفت: اگر چه به شکل قانونی در زمان وقوع این حادثه من در بیمارستان حضور نداشتم و حتی نامه این عدم حضور را نیز از پیش نوشته و هماهنگیهای مربوطه را انجام داد بودم، اما به لحاظ اخلاقی و عرفی مسئول همه اتفاقاتی هستم که در زمان تصدی من در بیمارستان اشرفی اصفهانی میافتاد که این حادثه نیز جزء آن محسوب میشود.
کریم سهرابی با بیان اینکه تبعات این حادثه بنای جدیدی را در جامعه پزشکی ایجاد میکند، خاطرنشان کرد: من استعفای خود را تحویل دادم و هیچ اشکالی هم ندارد، چرا که این روحیه پاسخگویی باید در جامعه ایجاد شده و تقویت شود.
وی در پاسخ به این سوال که پرستار و پزشک مربوطه را مقصر میداند یا خیر، پاسخ داد: اینها در حوزه تصمیم و قضاوت من نیست، باید با معاونت درمان در این خصوص صحبت کنید.
به گزارش ایسنا، صدای فریادهای یک پزشک از حیات کوچک بیمارستان به گوش میرسد در کسر کوچکی از ثانیه همراهان درد عزیزانشان را فراموش میکنند و با گوشیهای موبایل خود صحنه عدالت خواهی یک همکار هم صنف را شکار میکنند؛ اعتراضهای پزشک تبدیل به فریادهای توام با خشم شده، اما مخاطب مشخصی ندارد. میگویید "اشتباه کرده، بر فرض که حرفتان صحیح باشد، تاوان باید بدهد؟! میدهد چرا میخواهید پروانه طبابتش رو باطل کنید یا تعلیقش کنید؟ 11 سال درس خوانده است، متخصص اورژانس این بیمارستان بود، یک سال برایتان زحمت کشید، ببخشیدش، این بنده خدا بچه شهید بود! پدرش جان خود را برای این مملکت و آزادیاش گذاشت، حالا سهم فرزندش این است؟ چرا با او این گونه رفتار میکنید؟"
پچ پچهای دو تایی و چند تایی گوشه گوشه بیمارستان و بخش اورژانس شنیده میشود، نگهبانها با پزشکان در اتاقهای خلوت پاویون و تزریقات دقیقههایی چند صحبت میکنند، زمزمهها حول و حوش برکناری رییس بیمارستان و انتصاب سرپرست جدید میچرخد "یادمون نرفته موقع تودیع و معارفه فرماندار چه وعدههایی میداد خوب چی شد؟! چند روز پیش اتوبوس دانشجوهای دانشگاه نجف آباد توی ورودی همین شهر چپ کرد، کی اومد بگه دو تا بچه مردند، حالا برای یه بخیه اونم چند روز بعد از ترخیص چرا به این شکل رفتار میکنند؟ آدم چی بگه آخه؟!"
در ظاهر همه چیز عادی است، اما التهاب را حتی در کلام نگهبانهایی که افراد را برای ورود به بخشهای مختلف سوال پیچ میکنند، میشود دید.
قانون 609 مجازات اسلامی از پانل رو به روی اورژانس کنده شده و مفاد آن زیر لبه فلزی تابلو اعلانات گم شده است؛ باید آنقدر روی نوک پنجههای پا بلند شوی تا شاید بتوانی سرنوشت توهین به کارکنان دولتی در حین خدمت را ببینی؛ همراه بیماران اورژانس کنار این پنل از حادثه چند روز پیش بیمارستان اشرفی میگویند؛ یک خانمی میگوید: "دیروز عصر هم یه خانم به این دلیل که داروهای پسرش را به موقع نداده بودند، وسط اورژانس فریاد میزد و پرستار خاطی را به شکایت تهدید میکرد؛ همکاران دیگر پرستارش دورش را گرفته بودند و در حمایت از او میگفتند، باردار است، خوب اگر پرستار
۱۳.۶k
۲۰ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.