شب آرام و بی صدا در تشو یش کوچه ها سرگردانم با رویای پنجر
شب آرام و بی صدا در تشو یش کوچه ها سرگردانم با رویای پنجره با یک سینه خا طره بی سامانم نامت را تمام شب همراه ستاره ها نجوا کردم تا در ازدحام شب نقش روشن تو را پیدا کردم دیوار بی کسی تنها پناه من شبها ای دوست با اشتیاق تو حیران نگاه من شبها ای دوست با آرزوی تو در هر کجای شب از تو خواندم با جستجوی تو در کوچه های شب تنها ماندم یک شب مرا صدا کن از دست غم رها کن این جان خسته ا م رااز من دوری تو چرارخ خود بگشاجانا چرا نیایی مرهم نمی گذاری قلب شکسته ام راقلبی شیدا در هجرا نت با خود دارم بگذار امشب بر دامانت سر بگذارم.
۲.۱k
۱۰ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.