{روانشناسی ۱}
{روانشناسی_۱}
اصلا فکرش را نمی کردی چنین آدمی باشد؟
معمولا یکی از زوج ها، نقش اسکل را در رابطه به خود می گیرد و دیگری شنقل می شود
اگر کمی به روابط اطرافمان نگاهی بیندازیم متوجه زوج های اسکل و شنقل زیادی می شویم! اسکل هایی که از این رابطه به آن رابطه می پرند، و با وسواسی پایان ناپذیر در جست و جوی چیزی هستند که نمی دانند چیست و ...
چرا اسکل می شویم؟
می گویند اُسکل پرنده ای است که ابتدا غذایش را قایم می کند، و بعد یادش می رود آن را کجا قایم کرده. شنقل هم پرنده ای است که غذایش را به اسکل می دهد تا برایش نگه دارد! چیزی که در این حکایت جالب است، توان بالقوه آن برای توضیح خیلی از روابط ، مخصوصا رابطه زن و مرد، یک زوج است.
معمولا یکی از زوج ها، نقش اسکل را در رابطه به خود می گیرد و دیگری شنقل می شود، بعد از یک سال به طلاق می انجامد یا هنوز یک ماه از عمر آن نگذشته، با دعوا و جنجال پایان می گیرد، اما اسکل چه کسی است؟ اسکل کسی است که درک درستی از خودش و جایگاهش، خواسته هایش، اهدافش، و افکار و احساسات متناقضش در رابطه با خود و دیگری ندارد و معمولا بی قرار است. کسی که چیزهای مهمی را در زندگیش گم کرده؛ چیزهایی مثل هدف، ثبات رای، مسوولیت، خودآگاهی، جسارت، اعتماد، تلاش، وجدان، و نمی داند کجا باید دنبال آنها بگردد، یا اصلا چرا باید دنبال آنها بگردد!
اوضاع شنقل از اسکل خراب تر است؛ او یک سره در خواب و خیال به سر می برد. چشم بسته اعتماد می کند از آنجا که قادر به فرق گذاشتن بین رویا و واقعیت نیست، تمام دارایی، هست و نیستش را به دست اسکل می سپارد و سرش را زیر برف می کند، خودش را به ندیدن می زند و اعتمادی ساده لوحانه پیش می گیرد به این امید که خیالاتش واقعیت پیدا کند.
اگر کمی به روابط اطرافمان نگاهی بیندازیم متوجه زوج های اسکل و شنقل زیادی می شویم! اسکل هایی که از این رابطه به آن رابطه می پرند، و با وسواسی پایان ناپذیر در جست و جوی چیزی هستند که نمی دانند چیست، و شنقل هایی که نالان و گریان، زمین و زمان را نفرین می کنند و مدام از خود و بقیه می پرسند چرا من؟ چرا از من سوءاستفاده شد؟ چرا باز هم این اتفاق برای من افتاد؟ چرا نمی شود به هیچ کس اعتماد کرد؟ این بازی اسکل و شنقل است، بازی تکراری با اشک ها و لبخندهای تمام نشدنی. خوب است کمی به زبان روانشناسی خودمانی درباره دلایل شکل گیری این بازی و تکرار آن در زندگی مان بیاموزیم.
{مجله کوردان مانا}
اصلا فکرش را نمی کردی چنین آدمی باشد؟
معمولا یکی از زوج ها، نقش اسکل را در رابطه به خود می گیرد و دیگری شنقل می شود
اگر کمی به روابط اطرافمان نگاهی بیندازیم متوجه زوج های اسکل و شنقل زیادی می شویم! اسکل هایی که از این رابطه به آن رابطه می پرند، و با وسواسی پایان ناپذیر در جست و جوی چیزی هستند که نمی دانند چیست و ...
چرا اسکل می شویم؟
می گویند اُسکل پرنده ای است که ابتدا غذایش را قایم می کند، و بعد یادش می رود آن را کجا قایم کرده. شنقل هم پرنده ای است که غذایش را به اسکل می دهد تا برایش نگه دارد! چیزی که در این حکایت جالب است، توان بالقوه آن برای توضیح خیلی از روابط ، مخصوصا رابطه زن و مرد، یک زوج است.
معمولا یکی از زوج ها، نقش اسکل را در رابطه به خود می گیرد و دیگری شنقل می شود، بعد از یک سال به طلاق می انجامد یا هنوز یک ماه از عمر آن نگذشته، با دعوا و جنجال پایان می گیرد، اما اسکل چه کسی است؟ اسکل کسی است که درک درستی از خودش و جایگاهش، خواسته هایش، اهدافش، و افکار و احساسات متناقضش در رابطه با خود و دیگری ندارد و معمولا بی قرار است. کسی که چیزهای مهمی را در زندگیش گم کرده؛ چیزهایی مثل هدف، ثبات رای، مسوولیت، خودآگاهی، جسارت، اعتماد، تلاش، وجدان، و نمی داند کجا باید دنبال آنها بگردد، یا اصلا چرا باید دنبال آنها بگردد!
اوضاع شنقل از اسکل خراب تر است؛ او یک سره در خواب و خیال به سر می برد. چشم بسته اعتماد می کند از آنجا که قادر به فرق گذاشتن بین رویا و واقعیت نیست، تمام دارایی، هست و نیستش را به دست اسکل می سپارد و سرش را زیر برف می کند، خودش را به ندیدن می زند و اعتمادی ساده لوحانه پیش می گیرد به این امید که خیالاتش واقعیت پیدا کند.
اگر کمی به روابط اطرافمان نگاهی بیندازیم متوجه زوج های اسکل و شنقل زیادی می شویم! اسکل هایی که از این رابطه به آن رابطه می پرند، و با وسواسی پایان ناپذیر در جست و جوی چیزی هستند که نمی دانند چیست، و شنقل هایی که نالان و گریان، زمین و زمان را نفرین می کنند و مدام از خود و بقیه می پرسند چرا من؟ چرا از من سوءاستفاده شد؟ چرا باز هم این اتفاق برای من افتاد؟ چرا نمی شود به هیچ کس اعتماد کرد؟ این بازی اسکل و شنقل است، بازی تکراری با اشک ها و لبخندهای تمام نشدنی. خوب است کمی به زبان روانشناسی خودمانی درباره دلایل شکل گیری این بازی و تکرار آن در زندگی مان بیاموزیم.
{مجله کوردان مانا}
۵.۱k
۰۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.