من همیشه تنها بودم هیچ دوستی نداشتم از همون بچگی تا همین
من همیشه تنها بودم هیچ دوستی نداشتم از همون بچگی تا همین الان هیچ وقت خدا دوستی نداشتم که صمیمی باشه از خانواده گرفته تا مهد و مدرسه و ....هر دو طرف نوه اولم و بعد من همه پسررر
هیچ دختری هم سنم نبود باپسرا بزرگ شدم با همونا بازی کردم و قد کشیدم بزرگ شدم آنوقت پسرا فهمیدن که من یه دخترم و دیگه به درد بازیاشونو کارهاشون نمیخورم و من تنها موندم توخونه تو مدرسه. هیچ وقت نتونستم دوست پیدا کنم همیشه دوستام بودن که منو پیدا میکردن و هیچ وقت دوست صمیمی نداشتم کم کم رفتم طرف دختر خاله ی مامانم با اون دوست شدم صمیمی شدم شدیم دوتا دوست جدا نشدنی همه چی و بهم می گفتیم حتی آب خوردنمون رو و مث کوه پشت هم بودیم ....
هیچ دختری هم سنم نبود باپسرا بزرگ شدم با همونا بازی کردم و قد کشیدم بزرگ شدم آنوقت پسرا فهمیدن که من یه دخترم و دیگه به درد بازیاشونو کارهاشون نمیخورم و من تنها موندم توخونه تو مدرسه. هیچ وقت نتونستم دوست پیدا کنم همیشه دوستام بودن که منو پیدا میکردن و هیچ وقت دوست صمیمی نداشتم کم کم رفتم طرف دختر خاله ی مامانم با اون دوست شدم صمیمی شدم شدیم دوتا دوست جدا نشدنی همه چی و بهم می گفتیم حتی آب خوردنمون رو و مث کوه پشت هم بودیم ....
۵.۶k
۲۴ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.