تولدم مبااااااااااااارک...
تولدم مبااااااااااااارک...
و اما یه سلام دیگه بدم به اونهایی که امشب شب تولدشونه...به به بسلامتی تازه بدنیا اومدن انشا... هر به شادی باشه خوش اومدید به دنیا خوش گلیبسیز.وااااااااااااای امشب منم تولدمه..کلا ادمهایی که روز اول ماه تولدشونه خیلی ادمهای خاصی هستن بععععععععله پس چی خخخخخخخخخخخ و .نمیدونم برای شماها شب و روز تولد چطوریه...چه حسی دارید...اگه بچه باشید اونم بچه های این دوره زمونه که همش فکر اینین براتون جشن تولد اونم انچنانی بگیرین والا زمان ما ایطور نبود اصلا تولد نمیدونستیم چیه ولی وای بحال اینروزیا اگه بابا و مامانشون تولد نگیرن دیگه جنگ جهانی سوم راه میافته...ولی اگه بزرگ که باشید براتون شاید واسه بعضیاتون مهم باشه و برای بعضیاتون مهم نباشه حتی خودتونم یادتون نباشه که تولدتونه...اگه تولد رو از یه دید دیگه نیگا کنیم یه جور دلخوشی میشه ها ...مثلا تو دنیایی که همه بفکر تلاش و زندگی و اینهمه دغدغه ها هستن ..فکرشو بکن یه روز تولد میشه تو طول سال فقط مال خود خودته و اونروز منتظری بیان دوستات یا خونوادت بهت تبریک بگن و شادت کنن حالا برات کادو هم نگیرن مهم نیست همین که یاد اوری کنن برات مهمه و شیرینه.. شب تولد آدم، مثل یه قرار اعلام نشده است!...که همش منتظری آدمای بیشتری سر قرار بیان...ولی دوست نداری خودت خبرشون کنی...این دوستان نامنتظر ، گاهی حتی سابقه رفاقت هم ندارن... ولی اون شب می شن رفیق جونی!...شب تولد آدم، مثل یه قرار بی قراره...چقدر خوبه وقتی این قرار شگفت زده ات می کند...!!!
شب و روز تولد ادم همش منتظره تا بفهمه که برای کی مهمه ...مخصوصا برای دوستایی که عشقتونه و عاشقشی که یجوری دلت در تب و تابه که وای حالا الان میاد و بهم تبریک میگه حتی در حد یک جمله... اخه ادمها بعضی ادمها براشون خیلی مهم ان یجوری ته دلت بخای نخای همش منتظری و اینم دست خودت نیست...تو این شب و روز مهم همش منتظری تا بیان و مهم بودنتو ثابت کنن برات...خب اینا برا ادم دلخوشیه دیگه...من که شب تولدم که همین شب یلدا هم میشه برام خیلی مهمه...یادش بخیر یبار شب یلدا تو دانشگاه تو شب شعر که با بچه ها گذاشته بودیم و شاعرای مهم کشوری هم دعوت بودند که وای چه شبی بود...ولی جدای از اینا نمیدونم شب و روز تولدتون چه حسی دارید...حالا من تو اون ذوق تبریک گفتن هستم ولی ته دلم یه استرس و غمی تو وجودم هست که یک سال دیگه از عمرم گذشت و بقولی به مرگ نزدیکتر شدم ...استرس اینکه اعمالم چطوره بوده و حال دلم چطور بوده.. در کل یه حس غم بزرگی میاد تو وجودم...راستی هر کدوم از شماها برای روز تولدتون اگه اهل ذوق باشید یه برنامه ای دارید...و همش منتظرید...حالا من یکی از روزامو میگم..شب تولد که همش منتظرم اون کسی که فکرشو میکنم بیاد و حالا این وسط کل دنیا هم بهت تبریک بدن و اون کس تبریک نده اصلا خوشحال نمیشی...روز تولد صب که خاستم برم سر لبتاب تا بازش کنم یکهو که باز کردم وای از خوشحالی داشتم میمردم داداشم سرکار که میرفته یه یادداشت گذاشته که تولد تولد تولدت مبارک و چند تا اسکناس هم گذاشته حالا این پولش مهم نیست مهم بیاد بودنشه با خوشحالی من مامانم میاد و تبریکشو میگه و بغلت میکنه که شیرین ترین هدیه همین بوس و اغوش گرم مادریه...حالا بزارید یه چیزی تعریف کنم...چند روز پیش تولد یکی از دوستام بود باهاش که حرف میزدم دیدم خیلی ناراحت و غمگینه بهش گفتم چرا کشتیات غرق شده و ماجرارو تعریف کرد..میگفت که روز تولدش از شبش منتظر بوده که دوستش بیاد براش تبریک بگه و نگفته و بعد که دیدتش گفته تولدت مبارک گفته مگه یادت بوده گفته اره گفته اگه یادت بود یه تبریک میگفتی گفته اتفاقا از شب یادت بودم ولی همش با خودم با منطق خودم درگیر بودم که تبریک بگم یا نگم ..یعنی من این جمله رو که شنیدم یجوری هنگ کردم اصلا برام قابل هضم نبود هنوزم که هنوزه تو منطق اون کس موندم من که منطقای کل ادمارو جلوم میزارم و از هر منطقی میرم موندم تو این منطق ادم که خدا مگه یه تبریک گفتن هم درگیر شدن و فک میخاد
و این دوستم میگفت قبل اون حالا اینا دوستیشون چه قدر زیاد بوده و ایقدر باهم صمیمی بودن تا این حد با هم خوب بودن و میگه کادو هم میخاسته بده و منم گفتم ای بابا این که ایطور میگه دیگه هدیه اش برا چیه ادمی که تو رو از یه تبریک تولد دریغ میکنه و میدونه تو چقد با تبریکش شاد میشی پس دیگه هدیه اش بدردت نمیخوره و هدیه اش از ته دل نیست و جبران و تلافی و اینا میشه که همون قبولش نکنی بهتره...یه چیزی در مورد هدیه بگم ادم وقتی یه هدیه بکسی میده یا اون ادم براش قابل احترامه مث روز معلم که برا استادامون که برامون خیلی درس گفتن برای احترام هدیه میدیم یا شخصیتش برامون قابل احترامه...یا بکسی هدیه میدیم که برامون ارزش داره و د
و اما یه سلام دیگه بدم به اونهایی که امشب شب تولدشونه...به به بسلامتی تازه بدنیا اومدن انشا... هر به شادی باشه خوش اومدید به دنیا خوش گلیبسیز.وااااااااااااای امشب منم تولدمه..کلا ادمهایی که روز اول ماه تولدشونه خیلی ادمهای خاصی هستن بععععععععله پس چی خخخخخخخخخخخ و .نمیدونم برای شماها شب و روز تولد چطوریه...چه حسی دارید...اگه بچه باشید اونم بچه های این دوره زمونه که همش فکر اینین براتون جشن تولد اونم انچنانی بگیرین والا زمان ما ایطور نبود اصلا تولد نمیدونستیم چیه ولی وای بحال اینروزیا اگه بابا و مامانشون تولد نگیرن دیگه جنگ جهانی سوم راه میافته...ولی اگه بزرگ که باشید براتون شاید واسه بعضیاتون مهم باشه و برای بعضیاتون مهم نباشه حتی خودتونم یادتون نباشه که تولدتونه...اگه تولد رو از یه دید دیگه نیگا کنیم یه جور دلخوشی میشه ها ...مثلا تو دنیایی که همه بفکر تلاش و زندگی و اینهمه دغدغه ها هستن ..فکرشو بکن یه روز تولد میشه تو طول سال فقط مال خود خودته و اونروز منتظری بیان دوستات یا خونوادت بهت تبریک بگن و شادت کنن حالا برات کادو هم نگیرن مهم نیست همین که یاد اوری کنن برات مهمه و شیرینه.. شب تولد آدم، مثل یه قرار اعلام نشده است!...که همش منتظری آدمای بیشتری سر قرار بیان...ولی دوست نداری خودت خبرشون کنی...این دوستان نامنتظر ، گاهی حتی سابقه رفاقت هم ندارن... ولی اون شب می شن رفیق جونی!...شب تولد آدم، مثل یه قرار بی قراره...چقدر خوبه وقتی این قرار شگفت زده ات می کند...!!!
شب و روز تولد ادم همش منتظره تا بفهمه که برای کی مهمه ...مخصوصا برای دوستایی که عشقتونه و عاشقشی که یجوری دلت در تب و تابه که وای حالا الان میاد و بهم تبریک میگه حتی در حد یک جمله... اخه ادمها بعضی ادمها براشون خیلی مهم ان یجوری ته دلت بخای نخای همش منتظری و اینم دست خودت نیست...تو این شب و روز مهم همش منتظری تا بیان و مهم بودنتو ثابت کنن برات...خب اینا برا ادم دلخوشیه دیگه...من که شب تولدم که همین شب یلدا هم میشه برام خیلی مهمه...یادش بخیر یبار شب یلدا تو دانشگاه تو شب شعر که با بچه ها گذاشته بودیم و شاعرای مهم کشوری هم دعوت بودند که وای چه شبی بود...ولی جدای از اینا نمیدونم شب و روز تولدتون چه حسی دارید...حالا من تو اون ذوق تبریک گفتن هستم ولی ته دلم یه استرس و غمی تو وجودم هست که یک سال دیگه از عمرم گذشت و بقولی به مرگ نزدیکتر شدم ...استرس اینکه اعمالم چطوره بوده و حال دلم چطور بوده.. در کل یه حس غم بزرگی میاد تو وجودم...راستی هر کدوم از شماها برای روز تولدتون اگه اهل ذوق باشید یه برنامه ای دارید...و همش منتظرید...حالا من یکی از روزامو میگم..شب تولد که همش منتظرم اون کسی که فکرشو میکنم بیاد و حالا این وسط کل دنیا هم بهت تبریک بدن و اون کس تبریک نده اصلا خوشحال نمیشی...روز تولد صب که خاستم برم سر لبتاب تا بازش کنم یکهو که باز کردم وای از خوشحالی داشتم میمردم داداشم سرکار که میرفته یه یادداشت گذاشته که تولد تولد تولدت مبارک و چند تا اسکناس هم گذاشته حالا این پولش مهم نیست مهم بیاد بودنشه با خوشحالی من مامانم میاد و تبریکشو میگه و بغلت میکنه که شیرین ترین هدیه همین بوس و اغوش گرم مادریه...حالا بزارید یه چیزی تعریف کنم...چند روز پیش تولد یکی از دوستام بود باهاش که حرف میزدم دیدم خیلی ناراحت و غمگینه بهش گفتم چرا کشتیات غرق شده و ماجرارو تعریف کرد..میگفت که روز تولدش از شبش منتظر بوده که دوستش بیاد براش تبریک بگه و نگفته و بعد که دیدتش گفته تولدت مبارک گفته مگه یادت بوده گفته اره گفته اگه یادت بود یه تبریک میگفتی گفته اتفاقا از شب یادت بودم ولی همش با خودم با منطق خودم درگیر بودم که تبریک بگم یا نگم ..یعنی من این جمله رو که شنیدم یجوری هنگ کردم اصلا برام قابل هضم نبود هنوزم که هنوزه تو منطق اون کس موندم من که منطقای کل ادمارو جلوم میزارم و از هر منطقی میرم موندم تو این منطق ادم که خدا مگه یه تبریک گفتن هم درگیر شدن و فک میخاد
و این دوستم میگفت قبل اون حالا اینا دوستیشون چه قدر زیاد بوده و ایقدر باهم صمیمی بودن تا این حد با هم خوب بودن و میگه کادو هم میخاسته بده و منم گفتم ای بابا این که ایطور میگه دیگه هدیه اش برا چیه ادمی که تو رو از یه تبریک تولد دریغ میکنه و میدونه تو چقد با تبریکش شاد میشی پس دیگه هدیه اش بدردت نمیخوره و هدیه اش از ته دل نیست و جبران و تلافی و اینا میشه که همون قبولش نکنی بهتره...یه چیزی در مورد هدیه بگم ادم وقتی یه هدیه بکسی میده یا اون ادم براش قابل احترامه مث روز معلم که برا استادامون که برامون خیلی درس گفتن برای احترام هدیه میدیم یا شخصیتش برامون قابل احترامه...یا بکسی هدیه میدیم که برامون ارزش داره و د
۱۵۸.۴k
۰۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.