بسم رب الشهداء...
بسم رب الشهداء...
شهید مدافع حرم محمدحسین خانی...
قسمت سوم:
دوست و هم اتاقی دوران دانشگاه شهید محمدخانی جواد باقری، یکی از دوستان نزدیک شهید محمدخانی است. او خاطراتش با شهید را برایمان بازگو میکند. او از دوره راهنمایی به دلیل حضور در بسیج مسجد محلهاش با محمدخانی ارتباط داشت. باقری میگوید: «از دوره راهنمایی محمدحسین را میشناختم. محمدحسین در رشته مهندسی عمران شهر یزد قبول شد و به این شهر آمد و با من هم اتاقی شد. از سال 82 زندگی در یک خانه باعث شد، ارتباط نزدیکی با شهید داشته باشم. او دیگر برایم یک دوست نبود بلکه برادر کوچکم بود که با ما در یکجا زندگی میکرد.» باقری در ادامه به روزی که برای نخستین بار شهید محمدخانی را در یزد دید، اشاره میکند و میگوید: «در دانشگاه یزد عضو بسیج بودیم. 8شهید گمنام در این دانشگاه دفن هستند. هر سال در سال روز ورود این شهدا و تدفینشان در دانشگاه برنامه ویژهای با نام گنکره آسمانی عروج ازسوی بسیج دانشگاه برگزار میشد. مهرماه سال 82 در حال آمادهسازی این برنامه در حوزه بسیج دانشگاه بودیم که محمدحسین را آنجا دیدم. وقتی دلیل حضورش را پرسیدم، گفت که در دانشگاه پذیزفته شده است.» اوایل حضورش در یزد در خانه خالهاش اقامت داشت. دوست نداشت برای کسی مزاحمت ایجاد کند. در همه مواقع رعایت حال اطرافیان را میکرد، با وجود اصرار خالهاش برای ماندن تصمیم میگیرد با دوستانش در خانهای که آنها گرفته بودند، هم اتاقیشان شود. باقری با اشاره به این موضوع میگوید: «مدتی از حضور محمدحسین در منزل خالهاش میگذشت یک روز او را در حیاط دانشگاه دیدم، گفت میخواهم از خانه خالهام بروم. پیشنهاد من را برای هم اتاقی شدن پذیرفت و پیش ما آمد و با ما هم اتاقی شد.» روابطعمومی بالای شهید محمدخانی باعث شد خیلی زود در دل دانشجویان و دوستانش جا باز کند. باقری میگوید: «با ما در برنامههای بسیج دانشگاه شرکت میکرد خیلی زود توانست با مسئولان صمیمی شود. در کارهایش مصمم بود و کاری که به او سپرده میشد به خوبی انجام میداد.» قضاتلو، ابراهیمی و رسولی هم اتاقیهایش از او یکی، دو سالی بزرگتر بودند. اگرچه از همه دوستانش کوچکتر بود، اما کارها و رفتارهایش بزرگتر از سناش بود. هم اتاقی و دوست شهید میگوید: «رفتارش به گونهای بود که هیچگاه احساس نمیکردیم از ما کوچکتر باشد.» همراه با دوستانش هیئت انصارالحسین(ع) را در یزد راهاندازی کرد. همچنین آنها با هم هر هفته دوشنبهها در معراج شهدا برنامه اجرا میکردند. شهید محمدخانی اوایل حضورش در هیئت همراه با قضات لو بهعنوان میاندار در هیئت میایستاد. باقری با بیان این مطالب میگوید: «محمدحسین گاهی اوقات مداحی میکرد و معمولاً مداحی هیئت به عهده او بود. 2، 3 سالی از حضورم در یزد میگذشت که یک روز در هیئت انصار ولایت یزد (یکی از هیئتهای بزرگ شهر یزد) محمدحسین را دیدم. او خیلی زود توانسته بود در این هیئت برای خود جایی باز کند.» باقری در ادامه به خاطرهای که از شهید محمدخانی دارد، اشاره میکند و میگوید: «علاقهاش به شهدا باعث شده بود محمدحسین هر سال در برنامه کنگره آسمانی عروج شرکت کند. گاهی اوقات شبها ما کار را تعطیل میکردیم و به خانه میرفتیم. صبح وقتی بر میگشتیم میدیدیم محمدحسین در کنار مزار شهدا از فرط خستگی به خواب رفته است.» پشتکار، تلاش و روابطعمومی بالای شهید محمدخانی باعث شد یکی، دو سال بعد از حضورش در دانشگاه آزاد یزد مسئولیت تدارکات فرماندهی حوزه بسیج دانشجویی امام رضا(ع) را برعهده بگیرد. دوست شهید درباره خصوصیات اخلاقی او میگوید: «حضور اقشار مختلف و جمعیتی که برای تشییع جنازه شهید محمدخانی آمده بودند، نشان از ارتباط گرم و صمیمی او میداد چراکه شهید محمدخانی به راحتی دردل همه جا باز کرده بود.» فرمانده حوزه 223انصار المهدی(عج): دنبال کارهایی بود که به شهادت وصل میشد محسن قضاتلو، فرمانده حوزه 223 انصار المهدی(عج) هم از دوستان دوران دانشگاه و هممحلهای قدیمی شهید محمد خانی است. او درباره ارتباطش با محمدحسین میگوید: «ازکودکی محمدحسین را کم و بیش میشناختم. وقتی برای تحصیل دانشگاهی به یزد آمد، ارتباطم با او بیشتر شد.» او ادامه میدهد: «شهید محمدخانی در خانوادهای مذهبی بزرگ شده و با فرهنگ ایثار و شهادت به خوبی آشنا بود. پدر، عموها، دایی و بستگان نزدیکش از شهدا و ایثارگران هستند. روحیهاش به گونهای بود که دنبال کارهایی میرفت که در آن شهید و شهادت وجود داشت و اعتقادش در این راه راسخ بود.» اگرچه شهید محمدخانی فردی شوخطبع بود، اما وقتی احساس میکرد فردی ازسخنانش رنجیده است از او حلالیت میطلبید و سعی میکرد دل او را به دست آورد. قضاتلو با اشاره بهخصوصیات اخلاقی شهید میگوید: «شهی
شهید مدافع حرم محمدحسین خانی...
قسمت سوم:
دوست و هم اتاقی دوران دانشگاه شهید محمدخانی جواد باقری، یکی از دوستان نزدیک شهید محمدخانی است. او خاطراتش با شهید را برایمان بازگو میکند. او از دوره راهنمایی به دلیل حضور در بسیج مسجد محلهاش با محمدخانی ارتباط داشت. باقری میگوید: «از دوره راهنمایی محمدحسین را میشناختم. محمدحسین در رشته مهندسی عمران شهر یزد قبول شد و به این شهر آمد و با من هم اتاقی شد. از سال 82 زندگی در یک خانه باعث شد، ارتباط نزدیکی با شهید داشته باشم. او دیگر برایم یک دوست نبود بلکه برادر کوچکم بود که با ما در یکجا زندگی میکرد.» باقری در ادامه به روزی که برای نخستین بار شهید محمدخانی را در یزد دید، اشاره میکند و میگوید: «در دانشگاه یزد عضو بسیج بودیم. 8شهید گمنام در این دانشگاه دفن هستند. هر سال در سال روز ورود این شهدا و تدفینشان در دانشگاه برنامه ویژهای با نام گنکره آسمانی عروج ازسوی بسیج دانشگاه برگزار میشد. مهرماه سال 82 در حال آمادهسازی این برنامه در حوزه بسیج دانشگاه بودیم که محمدحسین را آنجا دیدم. وقتی دلیل حضورش را پرسیدم، گفت که در دانشگاه پذیزفته شده است.» اوایل حضورش در یزد در خانه خالهاش اقامت داشت. دوست نداشت برای کسی مزاحمت ایجاد کند. در همه مواقع رعایت حال اطرافیان را میکرد، با وجود اصرار خالهاش برای ماندن تصمیم میگیرد با دوستانش در خانهای که آنها گرفته بودند، هم اتاقیشان شود. باقری با اشاره به این موضوع میگوید: «مدتی از حضور محمدحسین در منزل خالهاش میگذشت یک روز او را در حیاط دانشگاه دیدم، گفت میخواهم از خانه خالهام بروم. پیشنهاد من را برای هم اتاقی شدن پذیرفت و پیش ما آمد و با ما هم اتاقی شد.» روابطعمومی بالای شهید محمدخانی باعث شد خیلی زود در دل دانشجویان و دوستانش جا باز کند. باقری میگوید: «با ما در برنامههای بسیج دانشگاه شرکت میکرد خیلی زود توانست با مسئولان صمیمی شود. در کارهایش مصمم بود و کاری که به او سپرده میشد به خوبی انجام میداد.» قضاتلو، ابراهیمی و رسولی هم اتاقیهایش از او یکی، دو سالی بزرگتر بودند. اگرچه از همه دوستانش کوچکتر بود، اما کارها و رفتارهایش بزرگتر از سناش بود. هم اتاقی و دوست شهید میگوید: «رفتارش به گونهای بود که هیچگاه احساس نمیکردیم از ما کوچکتر باشد.» همراه با دوستانش هیئت انصارالحسین(ع) را در یزد راهاندازی کرد. همچنین آنها با هم هر هفته دوشنبهها در معراج شهدا برنامه اجرا میکردند. شهید محمدخانی اوایل حضورش در هیئت همراه با قضات لو بهعنوان میاندار در هیئت میایستاد. باقری با بیان این مطالب میگوید: «محمدحسین گاهی اوقات مداحی میکرد و معمولاً مداحی هیئت به عهده او بود. 2، 3 سالی از حضورم در یزد میگذشت که یک روز در هیئت انصار ولایت یزد (یکی از هیئتهای بزرگ شهر یزد) محمدحسین را دیدم. او خیلی زود توانسته بود در این هیئت برای خود جایی باز کند.» باقری در ادامه به خاطرهای که از شهید محمدخانی دارد، اشاره میکند و میگوید: «علاقهاش به شهدا باعث شده بود محمدحسین هر سال در برنامه کنگره آسمانی عروج شرکت کند. گاهی اوقات شبها ما کار را تعطیل میکردیم و به خانه میرفتیم. صبح وقتی بر میگشتیم میدیدیم محمدحسین در کنار مزار شهدا از فرط خستگی به خواب رفته است.» پشتکار، تلاش و روابطعمومی بالای شهید محمدخانی باعث شد یکی، دو سال بعد از حضورش در دانشگاه آزاد یزد مسئولیت تدارکات فرماندهی حوزه بسیج دانشجویی امام رضا(ع) را برعهده بگیرد. دوست شهید درباره خصوصیات اخلاقی او میگوید: «حضور اقشار مختلف و جمعیتی که برای تشییع جنازه شهید محمدخانی آمده بودند، نشان از ارتباط گرم و صمیمی او میداد چراکه شهید محمدخانی به راحتی دردل همه جا باز کرده بود.» فرمانده حوزه 223انصار المهدی(عج): دنبال کارهایی بود که به شهادت وصل میشد محسن قضاتلو، فرمانده حوزه 223 انصار المهدی(عج) هم از دوستان دوران دانشگاه و هممحلهای قدیمی شهید محمد خانی است. او درباره ارتباطش با محمدحسین میگوید: «ازکودکی محمدحسین را کم و بیش میشناختم. وقتی برای تحصیل دانشگاهی به یزد آمد، ارتباطم با او بیشتر شد.» او ادامه میدهد: «شهید محمدخانی در خانوادهای مذهبی بزرگ شده و با فرهنگ ایثار و شهادت به خوبی آشنا بود. پدر، عموها، دایی و بستگان نزدیکش از شهدا و ایثارگران هستند. روحیهاش به گونهای بود که دنبال کارهایی میرفت که در آن شهید و شهادت وجود داشت و اعتقادش در این راه راسخ بود.» اگرچه شهید محمدخانی فردی شوخطبع بود، اما وقتی احساس میکرد فردی ازسخنانش رنجیده است از او حلالیت میطلبید و سعی میکرد دل او را به دست آورد. قضاتلو با اشاره بهخصوصیات اخلاقی شهید میگوید: «شهی
۲.۶k
۰۵ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.