[خــــودم ] را دوست میدارم همـــه جــا همــراهــم بـــوده است همــه جــا... یک بــآر نگفت حاضـــر نیستـــم با تــو بیایــم آمــد و هیــچ نگفت ، حــرف نــزد ، گفتــم و [ او ] شنیــد، رنجــش دادم و تحمــل کرد، [خــــودم ] را سخت دوست میــدارم ...!
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.