اینک منم که شب را به بازی گرفته است
اینک منم که شب را به بازی گرفته است
در آستانه
ی فصل دوباره ی کوچ
فصل پوچ
پرواز کن پرنده ام
... آسمان سرد است
پرواز کن
پرنده ام اینجا زمین سرد است
آسمان تاریک
اینجا تنم سرد است آسمان
تاریک
ماندن مرگ توست
ماندن سکوت من
پایان ماست
پرواز کن
پرنده ام پرواز کن
پرواز امید بازگشت است
انتظار است آمدنت را که رفته
ای
اینجا خدا مرا
من شب را
شب خدا را به بازی گرفته است
و من
بازی را به بازی گرفته است
قهقهه ای از صورتم بیرون می ریزد و بازی به
هم خورده،اینجا
خندیدن خطاست
و من قاضی را
بازی را به بازی گرفته
است
خطا کن
دیوانه شو،بخند،پرواز کن
پرواز کن امیدوار
پرواز
امید است آمدنت را که رفته ای
که باز میگردی با ترانه هایی از سرزمین
های دور
اینجا همه من را
من شب را
شب همه را به بازی گرفته است
که باز میگردی با ترانه هایی از چشمه های نور
سرزمین های دور
و
همه خطا می کنند
دیوانه میشوند
می خندند
به تو که برای مردم کور
نور آورده ای
از سرزمین های بالای آفتاب
دور
که خدا من را
من شب را
و شب خدا را به بازی گرفته است
من بازی را
قاضی را
به بازی گرفته است
پرواز کن پرنده ام
دیوانه شو
بخند
خطا کن که همه به خطاهایت بخندند
که خطا کنند
که بخندند به
تو که برای مردمان کور
نور آورده ای از سرزمین های بالای آفتاب
دور...
(ماردین امینی)
در آستانه
ی فصل دوباره ی کوچ
فصل پوچ
پرواز کن پرنده ام
... آسمان سرد است
پرواز کن
پرنده ام اینجا زمین سرد است
آسمان تاریک
اینجا تنم سرد است آسمان
تاریک
ماندن مرگ توست
ماندن سکوت من
پایان ماست
پرواز کن
پرنده ام پرواز کن
پرواز امید بازگشت است
انتظار است آمدنت را که رفته
ای
اینجا خدا مرا
من شب را
شب خدا را به بازی گرفته است
و من
بازی را به بازی گرفته است
قهقهه ای از صورتم بیرون می ریزد و بازی به
هم خورده،اینجا
خندیدن خطاست
و من قاضی را
بازی را به بازی گرفته
است
خطا کن
دیوانه شو،بخند،پرواز کن
پرواز کن امیدوار
پرواز
امید است آمدنت را که رفته ای
که باز میگردی با ترانه هایی از سرزمین
های دور
اینجا همه من را
من شب را
شب همه را به بازی گرفته است
که باز میگردی با ترانه هایی از چشمه های نور
سرزمین های دور
و
همه خطا می کنند
دیوانه میشوند
می خندند
به تو که برای مردم کور
نور آورده ای
از سرزمین های بالای آفتاب
دور
که خدا من را
من شب را
و شب خدا را به بازی گرفته است
من بازی را
قاضی را
به بازی گرفته است
پرواز کن پرنده ام
دیوانه شو
بخند
خطا کن که همه به خطاهایت بخندند
که خطا کنند
که بخندند به
تو که برای مردمان کور
نور آورده ای از سرزمین های بالای آفتاب
دور...
(ماردین امینی)
۱.۴k
۱۵ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.