عقربه زمان در خاطرات گذشته خود فرو رفته بود
عقربه زمان در خاطرات گذشته خود فرو رفته بود
و حسرت میخورد که چه گذشته زیبایی داشته و اه میکشید
زمانی را بخاطر میآورد که آبی بوده و چه لذتی میبرد وقتی چیلیک آب در خاطرش زنده میشد
وقتی اورا با آفتاب محاسبه میکردند سایه آاش زمان را بجلو میبرد غرق در لذت میشد
اما حالا همش تیک تاک میکرد و خسته شده بود از این همه تیک تاک
گذشته نه چندان دور را بخاطر میآورد وقتی فراموش میکردند اورا کوک کنند یک خواب مستی میکرد
اما حالا میبایست بی وقفه کار کند تنها آرزویش این بود که یکبار دیگر به گذشته بر گردد
و حسرت میخورد که چه گذشته زیبایی داشته و اه میکشید
زمانی را بخاطر میآورد که آبی بوده و چه لذتی میبرد وقتی چیلیک آب در خاطرش زنده میشد
وقتی اورا با آفتاب محاسبه میکردند سایه آاش زمان را بجلو میبرد غرق در لذت میشد
اما حالا همش تیک تاک میکرد و خسته شده بود از این همه تیک تاک
گذشته نه چندان دور را بخاطر میآورد وقتی فراموش میکردند اورا کوک کنند یک خواب مستی میکرد
اما حالا میبایست بی وقفه کار کند تنها آرزویش این بود که یکبار دیگر به گذشته بر گردد
۱۷۹
۱۷ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.