نمی دونم چه طور باید بفهمم که نامم رسیده یا نه،فقط می دون
نمی دونم چه طور باید بفهمم که نامم رسیده یا نه،فقط می دونم انقدر دلم گرفته که همش می خوام بنویسم و از نوشتن کم نیارم خدا جون همش راه میرم و می گم چکار کنم چکار کنم خدا جون می خوای غم و درد و از دلم برداری یا نه خدا جون نگاهم کن منم من بنده نا خالص تو تو خالق منهم بودی بعضی وقتها بعضی پدر و مادر و خواهر و برادرها درست مثل ناتنی ها هستند اما تو چی تو خدای تنی منی من از دم توام تو در من دمیدی یادت هست هنوز نمی دانم من تو را گم کرده ام یا تو مرا فقط می دانم بنده کم شانس نه بنده بی شانس و اقبال توام دریاب مرا که درهمم فکر پریشان دارم و قلب زخمی وتو خود می دانی با کسی بد نکرده ام مگر به بدییشان خدایم چه کنم چه کنمهایم را ندیدی اگر دیدی چرا رهایم کردی من تنهای تنهایم وتو خود می بینی دستم از همه جا کوتاه و زندگیم ازترقی خالی همیشه کوچه های بن بست قرعه و فال منند و کوچه های سعادتمندی خوشبختی بی سرو ته برای هم سن وسالهای من است ومن همیشه در بن بست سرنوشت خودم گریانم و سرگردانم می خواهم هوار بزنم فرزندم خواب است وبغض و غم و فریاد شده قند باد بگو چه کنم راه گریزی برای دردهایم نشانم بده صدایم را اشکهایم را به خاطر بسپار اگر حتی بنده بد و نا خلف تو باشم خدایا از بی کسی دل به تو پناه آورده ام رهایم نکن که خیلی خسته ام مگر نگفته ای که پناه بی پناهانی و کس بی کسان پس مرا ببین لطفا عزیزم مرا ببین در حال فنام در حالی که هنوز هم زندگیم را عزیزانم را دوست دارم مرا پناه ده ای پناه بی پناهان
۴.۹k
۲۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.