با چشم مستت نازنین دیگر بیا مستانه کن
با چشم مستت نازنین دیگر بیا مستانه کن
آتش بزن بر پیکرم با بوسه ات شمخانه کن
چشمت جه زیبا می رود در عمق جانم تا ابد
این قلب بیمار مرا با شعله ای پروانه کن
چشم مستت نازنین دیگر بیا مستانه کن
آتش بزن بر پیکرم با بوسه ات شمخانه کن
چشمت جه زیبا می رود در عمق جانم تا ابد
این قلب بیمار مرا با شعله ای پروانه کن
دیدی که اشکم می دود فریاد مستی می زند
گیسوی زیبایت دمی بگشا و چون پیمانه کن
یک غنچه از لبخند تو باغی به دل می آورد
با عشوه ای جانا بیا جان مرا گلخانه کن
باید شبی صد گریه رابر گونه ام رسوا کنم
سر را بزن بر شانه ام دیگر مرا دیوانه کن
دیوانه گشتم سوختم چشمم به چشمت دوختم
بر اشک چشمانم بیا یک بوسه ی جانانه کن
شمعی شدم افروختم بی خانه گشتم سوختم
جانا سحر دیگر بیا خاکسترم را خانه کن
آتش بزن بر پیکرم با بوسه ات شمخانه کن
چشمت جه زیبا می رود در عمق جانم تا ابد
این قلب بیمار مرا با شعله ای پروانه کن
چشم مستت نازنین دیگر بیا مستانه کن
آتش بزن بر پیکرم با بوسه ات شمخانه کن
چشمت جه زیبا می رود در عمق جانم تا ابد
این قلب بیمار مرا با شعله ای پروانه کن
دیدی که اشکم می دود فریاد مستی می زند
گیسوی زیبایت دمی بگشا و چون پیمانه کن
یک غنچه از لبخند تو باغی به دل می آورد
با عشوه ای جانا بیا جان مرا گلخانه کن
باید شبی صد گریه رابر گونه ام رسوا کنم
سر را بزن بر شانه ام دیگر مرا دیوانه کن
دیوانه گشتم سوختم چشمم به چشمت دوختم
بر اشک چشمانم بیا یک بوسه ی جانانه کن
شمعی شدم افروختم بی خانه گشتم سوختم
جانا سحر دیگر بیا خاکسترم را خانه کن
۵.۴k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.