me
me
19 خرداد 95
خاطرات کهنه
مانده ام با بیتهایی خاک خورده در کنار دفترم
خاطراتی داغ را همچو گلوله میچکاند بر سرم
همچو ترکش های خمپاره که از ایام تلخیهای جنگ
یادگاری مانده در قلبو سر و اقصی نقاط پیکرم
زخمهایی که چو آتش زیر خاکستر همیشه تازه اند
دردهایی که دمادم میچکد بی وقفه از چشم ترم
کاش میشد دکمه ایی باشد برای حذف صدها خاطره
تا نیاید اشتباهاتم به هر لحظه چو پتکی بر سرم
کرکسی را از سر دلسوزیم بال و پری دادم فزون
عاقبت از پشت با خنجر دریدش ناگهان بال و پرم
زین پسین آویزه ی گوشم نمودم که دگر با ناکسان
شوق پروازم نباشد بعد از این من با عقابان میپرم
بیشه ی شیران نباشد جایگاه سگ و کفتاران پیر
سختیه پرواز را با لایقان بر دین و جانم میخرم
19 خرداد 95
خاطرات کهنه
مانده ام با بیتهایی خاک خورده در کنار دفترم
خاطراتی داغ را همچو گلوله میچکاند بر سرم
همچو ترکش های خمپاره که از ایام تلخیهای جنگ
یادگاری مانده در قلبو سر و اقصی نقاط پیکرم
زخمهایی که چو آتش زیر خاکستر همیشه تازه اند
دردهایی که دمادم میچکد بی وقفه از چشم ترم
کاش میشد دکمه ایی باشد برای حذف صدها خاطره
تا نیاید اشتباهاتم به هر لحظه چو پتکی بر سرم
کرکسی را از سر دلسوزیم بال و پری دادم فزون
عاقبت از پشت با خنجر دریدش ناگهان بال و پرم
زین پسین آویزه ی گوشم نمودم که دگر با ناکسان
شوق پروازم نباشد بعد از این من با عقابان میپرم
بیشه ی شیران نباشد جایگاه سگ و کفتاران پیر
سختیه پرواز را با لایقان بر دین و جانم میخرم
۵۸۳
۱۹ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.