قاب هفدهم ماه عسل
قاب هفدهم ماه عسل
پرستو صالحی که امروز برای روایت قصه پرفراز و نشیب زندگی اش به ماه عسل آمده، درباره کودکی خود میگوید: خیلی کودک شیطونی بودم ، یادم می آید که نفت را به جای آب خوردم و قرص های مادرم را به جای اسمارتیز. یک بار از پله های پایین افتادم و همین شد که در شش سالگی عمل تومور مغزی روی من انجام شد. کلی نذر و مراسم های متفاوت در خانه ما برگزار شد که برای سلامتی من دعا شود.
صالحی از مهم ترین اتفاق زندگی اش درباره پدرش پرده برمیدارد و میگوید:
همه چیز وقتی تغییر کرد که صدای جیز جیز منقل و وافور را در خانه شنیدم.....
پرستو صالحی: همیشه از سختی نیست که آدمها سراغ اعتیاد میروند، گاهی آدمها از اینکه در معرض توجه هستند و در خوشی و رفاه هستند به سمت مصرف میروند.... پدر من بیش فعال بود و همه بیش از اندازه به او توجه میکردند و من فکر میکردم دیگر این توجه ها او را ارضا نمیکرد....
پرستو صالحی: صدای شکستن ها و دعواها در خانه ما شروع شد.... اعتیاد در خانه ما همه چیز را داشت به هم میریخت. مواد تأثیری روی پدر من گذاشته بود که متوجه نمیشد که دارد با خانواده ما چه کار میکرد.
صدای دعواها که علنی شده بود جوری شد که همه اقوام و خانواده فهمیدند پدر ما اعتیاد دارد.
احسان علیخانی در واکنش به حادثه تلخی که برای جوانان سرباز إیرانی در جاده سیرجان رخ داد گفت: باید تسلیت بگوییم به خانواده های بچه هایی که مادر و پدرانشان چشم انتظار برگشتشان بودند اما این اتفاق رخ داد. آنها در حالی دچارِ این حادثه شدند که هنوز خاک، پوتین هایشان را هم نگرفته بود و متاسفانه از دستشان دادیم. من از طرف خودم ، رفقام و همه همکارانم تسلیت میگویم این اتفاق را و از خداوند برای بازمانده های آنها صبر میخواهیم.
ماجراهای جاده ها هم که خیلی تکراری شده و باید اینقدر آن را تکرار کنیم تا فکری به حالش شود و شاهد ایم فاجعه های تلخ نباشیم.
بیشتر مراقب رانندگی مان باشیم چون حتی اگر ما شوماخر باشیم ماشین کناری ممکن است سیاساکتی باشد!
پرستو صالحی أز روزی میگوید که پدر برای بار دوم بعد از ترک رو به مواد مخدر آورده بود: چند وقت پیش به من اصرار کردند که حتما فیلم أبد و یک روز را ببین وقتی دیدم واقعا حالم بد شد. دقیقا یکی از صحنه های فیلم که نؤید محمدزاده را با هوار کشیدن و دست و پا زدن میبردند ما از نزدیک دیدیم....
در بخش ابتدایی گفتگو امیر صالحی برادر پرستو صالحی روبروی علیخانی نشست. وی که متولد سال ۱۳۵۳ در یک خانواده ۴ نفره و در منطقه شرق تهران است گفت: پدرم تحصیلکرده نظامی، مهندس و تکنسین مواد منفجره در ارتش بودند، هم در ایران هم خارج از کشور تحصیل کرده بودند و مادرم خانهدار و دیپلمه بودند. امیر که در رشته نرمافزار کامپیوتر تحصیل کرده و در همین زمینه مشغول به کار است از آرامش خود و شیطنت خواهرش در روزهای کودکی تعریف کرد. سپس احسان علیخانی از پرستو صالحی خواهر امیر دعوت کرد تا وارد قاب “ماه عسل” شود. وی در توضیح علت حضور پرستو صالحی در “ماه عسل” اعلام کرد: پس از پخش برنامه اعتیاد و حضور علیرضا در برنامه، خانم صالحی که تماشاگر آن قسمت بودند احساس کردند که روایت این ماجرا از منظر دیگری میتواند گره گشا باشد.
دردسرهای پرستو در کودکی
امیر بیان کرد: روزهای کودکی ما روزگاری خوش در خانواده فوقالعاده خوبی بود، همه چیز مرتب بود، پدر دلسوز و مهربان و وضع اقتصادی خیلی خوبی داشتیم. پرستو گفت: خیلی خوب یعنی خانه و ماشین داشتیم و زندگی ما متعادل بود. همه بچهها حسرت داشتن اسباب بازیهای ما را میخوردند. پدرم اهل هنر و عکاسی بود و عکس و فیلمهای کودکی ما خیلی متفاوت است. پدرم خیلی قصه میگفت و ما را با کتاب پیوند داد و ساعتها وقت خود را به بازی و بدون کنار ما صرف میکرد و صدای ما را ضبط میکرد. کودکی ما کودکی بسیار دلچسب و خیلی دوست داشتنی بود، اما به نوجوانی نکشید. وی افزود: در کودکی خیلی دردسر برای خانواده درست میکردم. یک بار به جای آب نفت خوردم، یک بار قرص فشار خون مادربزرگم را به جای اسمارتیز خوردم و به خاطر سقوط از پله ها در نوزادی در ۶ سالگی دچارعارضه مغزی شدم و عمل تومور مغزی انجام دادم. و همه میگفتند پدرم پشت در اتاق عمل زانو میزده و برای سلامتی من ۷ تا گوسفند نذر کرده بود. پدرم من را دُخی صدا میکرد و ما به او بابا نمیگفتیم و پدر صدایش میزدیم.
عمر کوتاه خوشبختی
پرستو صالحی اظهار کرد: عشق به بازیگری از همان کودکی توسط پدرم در من شکل گرفت چون او خیلی اهل تماشای فیلم بود. امیر گفت: چون خانواده پدریام فرهنگی بودند و به درس و تحصیل بسیار اهمیت میدادند و چون ما تنها برادرزادههای فامیل بودیم حساسیت و توجه و رسیدگی به ما خیلی بیشتر بود. احسان علیخانی پرسید: ورود این خانواده خوب به ی
پرستو صالحی که امروز برای روایت قصه پرفراز و نشیب زندگی اش به ماه عسل آمده، درباره کودکی خود میگوید: خیلی کودک شیطونی بودم ، یادم می آید که نفت را به جای آب خوردم و قرص های مادرم را به جای اسمارتیز. یک بار از پله های پایین افتادم و همین شد که در شش سالگی عمل تومور مغزی روی من انجام شد. کلی نذر و مراسم های متفاوت در خانه ما برگزار شد که برای سلامتی من دعا شود.
صالحی از مهم ترین اتفاق زندگی اش درباره پدرش پرده برمیدارد و میگوید:
همه چیز وقتی تغییر کرد که صدای جیز جیز منقل و وافور را در خانه شنیدم.....
پرستو صالحی: همیشه از سختی نیست که آدمها سراغ اعتیاد میروند، گاهی آدمها از اینکه در معرض توجه هستند و در خوشی و رفاه هستند به سمت مصرف میروند.... پدر من بیش فعال بود و همه بیش از اندازه به او توجه میکردند و من فکر میکردم دیگر این توجه ها او را ارضا نمیکرد....
پرستو صالحی: صدای شکستن ها و دعواها در خانه ما شروع شد.... اعتیاد در خانه ما همه چیز را داشت به هم میریخت. مواد تأثیری روی پدر من گذاشته بود که متوجه نمیشد که دارد با خانواده ما چه کار میکرد.
صدای دعواها که علنی شده بود جوری شد که همه اقوام و خانواده فهمیدند پدر ما اعتیاد دارد.
احسان علیخانی در واکنش به حادثه تلخی که برای جوانان سرباز إیرانی در جاده سیرجان رخ داد گفت: باید تسلیت بگوییم به خانواده های بچه هایی که مادر و پدرانشان چشم انتظار برگشتشان بودند اما این اتفاق رخ داد. آنها در حالی دچارِ این حادثه شدند که هنوز خاک، پوتین هایشان را هم نگرفته بود و متاسفانه از دستشان دادیم. من از طرف خودم ، رفقام و همه همکارانم تسلیت میگویم این اتفاق را و از خداوند برای بازمانده های آنها صبر میخواهیم.
ماجراهای جاده ها هم که خیلی تکراری شده و باید اینقدر آن را تکرار کنیم تا فکری به حالش شود و شاهد ایم فاجعه های تلخ نباشیم.
بیشتر مراقب رانندگی مان باشیم چون حتی اگر ما شوماخر باشیم ماشین کناری ممکن است سیاساکتی باشد!
پرستو صالحی أز روزی میگوید که پدر برای بار دوم بعد از ترک رو به مواد مخدر آورده بود: چند وقت پیش به من اصرار کردند که حتما فیلم أبد و یک روز را ببین وقتی دیدم واقعا حالم بد شد. دقیقا یکی از صحنه های فیلم که نؤید محمدزاده را با هوار کشیدن و دست و پا زدن میبردند ما از نزدیک دیدیم....
در بخش ابتدایی گفتگو امیر صالحی برادر پرستو صالحی روبروی علیخانی نشست. وی که متولد سال ۱۳۵۳ در یک خانواده ۴ نفره و در منطقه شرق تهران است گفت: پدرم تحصیلکرده نظامی، مهندس و تکنسین مواد منفجره در ارتش بودند، هم در ایران هم خارج از کشور تحصیل کرده بودند و مادرم خانهدار و دیپلمه بودند. امیر که در رشته نرمافزار کامپیوتر تحصیل کرده و در همین زمینه مشغول به کار است از آرامش خود و شیطنت خواهرش در روزهای کودکی تعریف کرد. سپس احسان علیخانی از پرستو صالحی خواهر امیر دعوت کرد تا وارد قاب “ماه عسل” شود. وی در توضیح علت حضور پرستو صالحی در “ماه عسل” اعلام کرد: پس از پخش برنامه اعتیاد و حضور علیرضا در برنامه، خانم صالحی که تماشاگر آن قسمت بودند احساس کردند که روایت این ماجرا از منظر دیگری میتواند گره گشا باشد.
دردسرهای پرستو در کودکی
امیر بیان کرد: روزهای کودکی ما روزگاری خوش در خانواده فوقالعاده خوبی بود، همه چیز مرتب بود، پدر دلسوز و مهربان و وضع اقتصادی خیلی خوبی داشتیم. پرستو گفت: خیلی خوب یعنی خانه و ماشین داشتیم و زندگی ما متعادل بود. همه بچهها حسرت داشتن اسباب بازیهای ما را میخوردند. پدرم اهل هنر و عکاسی بود و عکس و فیلمهای کودکی ما خیلی متفاوت است. پدرم خیلی قصه میگفت و ما را با کتاب پیوند داد و ساعتها وقت خود را به بازی و بدون کنار ما صرف میکرد و صدای ما را ضبط میکرد. کودکی ما کودکی بسیار دلچسب و خیلی دوست داشتنی بود، اما به نوجوانی نکشید. وی افزود: در کودکی خیلی دردسر برای خانواده درست میکردم. یک بار به جای آب نفت خوردم، یک بار قرص فشار خون مادربزرگم را به جای اسمارتیز خوردم و به خاطر سقوط از پله ها در نوزادی در ۶ سالگی دچارعارضه مغزی شدم و عمل تومور مغزی انجام دادم. و همه میگفتند پدرم پشت در اتاق عمل زانو میزده و برای سلامتی من ۷ تا گوسفند نذر کرده بود. پدرم من را دُخی صدا میکرد و ما به او بابا نمیگفتیم و پدر صدایش میزدیم.
عمر کوتاه خوشبختی
پرستو صالحی اظهار کرد: عشق به بازیگری از همان کودکی توسط پدرم در من شکل گرفت چون او خیلی اهل تماشای فیلم بود. امیر گفت: چون خانواده پدریام فرهنگی بودند و به درس و تحصیل بسیار اهمیت میدادند و چون ما تنها برادرزادههای فامیل بودیم حساسیت و توجه و رسیدگی به ما خیلی بیشتر بود. احسان علیخانی پرسید: ورود این خانواده خوب به ی
۳۴.۲k
۰۴ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.