کودکی ام را در انتهای یکی از کوچه های آشتی کنان شیراز پشت
کودکی ام را در انتهای یکی از کوچه های آشتی کنان شیراز پشت ان درب میان بهار نارنج ها کنار تخت چوبی کنار حوض جا گذاشته ام دلم را پیش شیشه های مشبک جاگذاشتم حال خانه را خراب کرده اند چهره ام در فیروزه ی حوض درهم شکست کودکیم در افکارم معلق است و بلا تکلیف خنده هایم وعشق در قلبم با همان شیشه های رنگی شکست متن خودم
۱.۱k
۱۰ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.