دلتنگ
دلتنگ
زل زده
سقف کهنه ی اتاق را
به نیم شب
حجم وسیع مکعبم
تنگ ونمناک
صف می کشند
خاطره ها
قطاربوسه هات
عبورمیکند
سرمی خورند
یکی یکی
میریزند
چون برگ های خسته
ازدرخت
ازبادبی ملاحظه
قطره ها....
دلتنگ
مچاله دربستر
خیس می شوم
به زیرسقف
بی آنکه یکی قطره
بباردازآسمان پرستاره ام
دلتنگی مرا آسمان
به نوای رعدی
شرشربارانی برسقف
همراه نمی شود
عبورنمی کند
ازناودان
قطره ای...
عه دلم گرفته چرا
کاش دیوارپرازپنجره بود
درازمیکشم
گرد می کشم
درشهرچراخواب من سبک
خیس ترازرویای پنجره است
کاش بودی...
باهم به نوایی
یک
دو
سه...
نفس می کشیدیم
همراه بااعدادهندسه
بی هوا...
بی شال وبی کلاه
دلتنگم...
هوا رقیق
مو لکلول هابه هم چسبیده
هوابی هوا
منجمدشده است
درازمی کشم
درفضایی یخ زده
بی آنکه دیگربار
سنگین شودپلکی
به نیم شب
نیستی دیگرکناربسترم
آرام...
دلم تنگ می شود
یاشار
زل زده
سقف کهنه ی اتاق را
به نیم شب
حجم وسیع مکعبم
تنگ ونمناک
صف می کشند
خاطره ها
قطاربوسه هات
عبورمیکند
سرمی خورند
یکی یکی
میریزند
چون برگ های خسته
ازدرخت
ازبادبی ملاحظه
قطره ها....
دلتنگ
مچاله دربستر
خیس می شوم
به زیرسقف
بی آنکه یکی قطره
بباردازآسمان پرستاره ام
دلتنگی مرا آسمان
به نوای رعدی
شرشربارانی برسقف
همراه نمی شود
عبورنمی کند
ازناودان
قطره ای...
عه دلم گرفته چرا
کاش دیوارپرازپنجره بود
درازمیکشم
گرد می کشم
درشهرچراخواب من سبک
خیس ترازرویای پنجره است
کاش بودی...
باهم به نوایی
یک
دو
سه...
نفس می کشیدیم
همراه بااعدادهندسه
بی هوا...
بی شال وبی کلاه
دلتنگم...
هوا رقیق
مو لکلول هابه هم چسبیده
هوابی هوا
منجمدشده است
درازمی کشم
درفضایی یخ زده
بی آنکه دیگربار
سنگین شودپلکی
به نیم شب
نیستی دیگرکناربسترم
آرام...
دلم تنگ می شود
یاشار
۴۹۸
۱۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.