اتش نفرت
اتش نفرت
قسمت ۶
ایون:
میرم پیش هیو میبینم استرس داره ادا جیونو در میارم به من بخوره خاک شیرشون میکنم و پوسخندی میزنم و هردومو میخندیم به رو به روم نگاه میکنم اووه چه پسر خوشگلی رو به هیومین میکنم وویییی چه خوشگله و دوباره میخندیم
سهون:
میرم بطری رو میچرخونم به خیلیا میخوره و بار 5 میخوره به کای و جیون باید سوالی میپرسید هممون سکوت کرده بودیم کای چه نقشه ای داره باز؟
کای:
_چرا انقدر کنه ای؟
پوسخندی میزنم اها کرمم ریختم چه حالی داد وای من چرا انقدر سر به سر جیون میزارم
یهو میبینم چشاش پر بغض میشه و پا میشه میره سهونم دنبالش میره بدون فاصله چان بطری رو میچرخونه میوفته به اون دختره و من مشتاقم ببینم چی میپرسه؟!!! هه پوسخندی تحویلش دادم
هیومین:
اه پسره ی پرو این چه سوالیه واقعا به جیون حق میدادم حتی اگه میزد تو دهنش ایششش چان بطری رو میچخونه ایون میزنه به دستم هیومین نوبت توعه خیلی منتظر این موقع بودم:ااا چرا انقدر با دخترا بد اخلاقی؟!
کای:
لبخندمو خوردم :چون کنه ان و بهش خیره شدم
هیومین:
جدی؟پس چرا باهاشون دوستی؟
کای:
چون نیازه یه پسره و لبخند زدم
هیومین:
بلند شدم با پا زدم تو پهلوشو گفتم:نیازم بود کرم بریزم و رفتم
کای:
داد بلندی زدم:یااااا مگه مریضی به دورو برم نگاه کردم همه داشتن میخندیدن چان که غش کرده بود بطری و پرت کردم جلوش و با عصبانیت رفتم دنبال هیومین دستشو گرفتم
هیومین:
دستشو سریع پس زدم:ها منم نیازم؟
خسته نمیشی با دخترا بازی میگیری یکم باید خودتو عوض کنی... وسط حرفم پرید و دستشو به نشانه ی سکوت روی لبم گذاشت
کای:
قسمت ۶
ایون:
میرم پیش هیو میبینم استرس داره ادا جیونو در میارم به من بخوره خاک شیرشون میکنم و پوسخندی میزنم و هردومو میخندیم به رو به روم نگاه میکنم اووه چه پسر خوشگلی رو به هیومین میکنم وویییی چه خوشگله و دوباره میخندیم
سهون:
میرم بطری رو میچرخونم به خیلیا میخوره و بار 5 میخوره به کای و جیون باید سوالی میپرسید هممون سکوت کرده بودیم کای چه نقشه ای داره باز؟
کای:
_چرا انقدر کنه ای؟
پوسخندی میزنم اها کرمم ریختم چه حالی داد وای من چرا انقدر سر به سر جیون میزارم
یهو میبینم چشاش پر بغض میشه و پا میشه میره سهونم دنبالش میره بدون فاصله چان بطری رو میچرخونه میوفته به اون دختره و من مشتاقم ببینم چی میپرسه؟!!! هه پوسخندی تحویلش دادم
هیومین:
اه پسره ی پرو این چه سوالیه واقعا به جیون حق میدادم حتی اگه میزد تو دهنش ایششش چان بطری رو میچخونه ایون میزنه به دستم هیومین نوبت توعه خیلی منتظر این موقع بودم:ااا چرا انقدر با دخترا بد اخلاقی؟!
کای:
لبخندمو خوردم :چون کنه ان و بهش خیره شدم
هیومین:
جدی؟پس چرا باهاشون دوستی؟
کای:
چون نیازه یه پسره و لبخند زدم
هیومین:
بلند شدم با پا زدم تو پهلوشو گفتم:نیازم بود کرم بریزم و رفتم
کای:
داد بلندی زدم:یااااا مگه مریضی به دورو برم نگاه کردم همه داشتن میخندیدن چان که غش کرده بود بطری و پرت کردم جلوش و با عصبانیت رفتم دنبال هیومین دستشو گرفتم
هیومین:
دستشو سریع پس زدم:ها منم نیازم؟
خسته نمیشی با دخترا بازی میگیری یکم باید خودتو عوض کنی... وسط حرفم پرید و دستشو به نشانه ی سکوت روی لبم گذاشت
کای:
۶.۱k
۲۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.