part7
part7
+متاسفانه اقای رادمنش یه مشکلی براشون پیش اومد و نمیتونن امروز بیان مدرسه ...
تا خانوم سیاری اینو گفت سر و صدای بچه ها برای اعتراض بلند شد....
ولی سیاری بدون اینکه بهشون محل بده از کلاس بیرون رفت
یاشا:شانس رو میبینی؟؟حالا که میخواست بیاد اینجا باید براش کار پیش می اومد....
-به درک...بیخی باو من نگران اخر هفتم...تو داری برای نیومدن اون حرص میخوری!!!!
+اخر هفته چه خبره مگه؟؟
-ان قدر حواست به این سپهره که همه چی یارت رفته...اخر هفته باید برم خونه عمه ....برناممون بهم خورد...نمیتونیم بریم بیرون
+وااای راست میگی ها امشب به بابات زنگ بزن بگو نمیری....
-هه اون هم قبول میکنه...
+هوووف نمیدونم والا ....اشکال نداره ،باشه هفته بعد میریم بیرون...راستی برای چی خونه عمت دعوتین؟؟
-چه میدونم مثل اینکه قراره گل پسرش از امریکا بیاد...اقا رادین....
+وااای همون پسر لوسه....ایییش یادته چه قدر ننر بود؟؟؟همش پیش مادرش بود...مثل دختر ها رفتار میکرد...
-خخخ اره یادته تل میزاشت سرش؟؟چه قدر مسخرش میکردیم....
+اره ...یعنی هنوز هم لوس و ننره؟؟چندسالشه الان؟؟
-نمیدونم فک کنم بیست و پنج سالش باشه...
+اهااااا
با اومدن خانوم احمدی دبیر شیمیمون ساکت شدیم...
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
چطوره؟؟
مرسی از کسانی که نظر میدن و رمانم رو دنبال میکنن....
+متاسفانه اقای رادمنش یه مشکلی براشون پیش اومد و نمیتونن امروز بیان مدرسه ...
تا خانوم سیاری اینو گفت سر و صدای بچه ها برای اعتراض بلند شد....
ولی سیاری بدون اینکه بهشون محل بده از کلاس بیرون رفت
یاشا:شانس رو میبینی؟؟حالا که میخواست بیاد اینجا باید براش کار پیش می اومد....
-به درک...بیخی باو من نگران اخر هفتم...تو داری برای نیومدن اون حرص میخوری!!!!
+اخر هفته چه خبره مگه؟؟
-ان قدر حواست به این سپهره که همه چی یارت رفته...اخر هفته باید برم خونه عمه ....برناممون بهم خورد...نمیتونیم بریم بیرون
+وااای راست میگی ها امشب به بابات زنگ بزن بگو نمیری....
-هه اون هم قبول میکنه...
+هوووف نمیدونم والا ....اشکال نداره ،باشه هفته بعد میریم بیرون...راستی برای چی خونه عمت دعوتین؟؟
-چه میدونم مثل اینکه قراره گل پسرش از امریکا بیاد...اقا رادین....
+وااای همون پسر لوسه....ایییش یادته چه قدر ننر بود؟؟؟همش پیش مادرش بود...مثل دختر ها رفتار میکرد...
-خخخ اره یادته تل میزاشت سرش؟؟چه قدر مسخرش میکردیم....
+اره ...یعنی هنوز هم لوس و ننره؟؟چندسالشه الان؟؟
-نمیدونم فک کنم بیست و پنج سالش باشه...
+اهااااا
با اومدن خانوم احمدی دبیر شیمیمون ساکت شدیم...
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
چطوره؟؟
مرسی از کسانی که نظر میدن و رمانم رو دنبال میکنن....
۲.۹k
۱۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.