بیستون هیچ ، دماوند اگر سد بشود
بیستون هیچ ، دماوند اگر سد بشود
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
زده ام زیر غزل؛ حال و هوایم ابریست
هیچ کس مانع این بغض نباید بشود
بی گلایل به در خانه ی تان آمده ام
نکند در نظر اهل محل بد بشود؟
تف به این مرگ که پیشانی ما را خط زد
او فقــط آمــده بود از دل مــا رد بـشـود
تیشه برداشته ام ریشه خود را بزنم
شاید افسانه ی من نیز زبانزد بشود
باز هم تیغ و رگ و... مرگ برم داشته است
خــــــــون من ضامن دیدار تو شاید بشود...
چشم تو قسمت من بوده و باید بشود
زده ام زیر غزل؛ حال و هوایم ابریست
هیچ کس مانع این بغض نباید بشود
بی گلایل به در خانه ی تان آمده ام
نکند در نظر اهل محل بد بشود؟
تف به این مرگ که پیشانی ما را خط زد
او فقــط آمــده بود از دل مــا رد بـشـود
تیشه برداشته ام ریشه خود را بزنم
شاید افسانه ی من نیز زبانزد بشود
باز هم تیغ و رگ و... مرگ برم داشته است
خــــــــون من ضامن دیدار تو شاید بشود...
۲.۸k
۱۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.