(مرگ قو) شنیدم که چون قویی زیبا بمیرد. فریبنده زاد و تنها
(مرگ قو) شنیدم که چون قویی زیبا بمیرد. فریبنده زاد و تنها بمیرد . شب مرگ، رود گوشه ای دور و تنها بمیرد . در آن گوشه چندان غزل خواندآنشب. که خود در میان غزلها
بمیرد. من این نکته گیرم ، باور نکردم ، ندیدم گه قویی به صحرا ، بمیرد . تو دریای من بودی آغوش باز کن ، که می خواهد این قوی زیبا بمیرد .
بمیرد. من این نکته گیرم ، باور نکردم ، ندیدم گه قویی به صحرا ، بمیرد . تو دریای من بودی آغوش باز کن ، که می خواهد این قوی زیبا بمیرد .
۱.۳k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.