طبیبان بر سرِ بالین من آهسته می گویند
طبیبان بر سرِ بالین من آهسته میگویند
که «امشب تا سحر این عاشقِ دیوانه میمیرد»
دلم در سینه مینالد
تورا نادیده میمیرم
حدیث آرزوهایم همه ناگفته میماند
زِ هرجا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزید
چه سنگین میرود این مُرده از بس آرزو دارد
نمیخواهم سحرگاهی زِ چشمت گوهری غلطد
نمیخواهم دلِ پاکِ تورا غمها بیازارد
که «امشب تا سحر این عاشقِ دیوانه میمیرد»
دلم در سینه مینالد
تورا نادیده میمیرم
حدیث آرزوهایم همه ناگفته میماند
زِ هرجا بگذرد تابوت من غوغا بپا خیزید
چه سنگین میرود این مُرده از بس آرزو دارد
نمیخواهم سحرگاهی زِ چشمت گوهری غلطد
نمیخواهم دلِ پاکِ تورا غمها بیازارد
۳.۷k
۲۸ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.