ای اشک تو ای جاری احساس شبانه
ای اشک تو ای جاری احساس شبانه
ای همدم هر دردو غم و رنج زمانه
بنشین تو بر این گونه ی تب دار من امشب
از کوره ی دل می کشد آتش چه زبانه
در حادثه ی عشق و دل و عقل و جنون هم
فریاد رسی نیست به جز تو به میانه
در لحظه ی شادی و نشاط و غم و غصه
تو آمده ای اشک به هر عذر و بهانه
باران به شب تلخ و غم انگیز جدایی
در مکتب احساس تو آموخت ترانه
در شعر من امشب چه غریبانه شدی تو
ای اشک هم از دیده و دل هر دو روانه
ای همدم هر دردو غم و رنج زمانه
بنشین تو بر این گونه ی تب دار من امشب
از کوره ی دل می کشد آتش چه زبانه
در حادثه ی عشق و دل و عقل و جنون هم
فریاد رسی نیست به جز تو به میانه
در لحظه ی شادی و نشاط و غم و غصه
تو آمده ای اشک به هر عذر و بهانه
باران به شب تلخ و غم انگیز جدایی
در مکتب احساس تو آموخت ترانه
در شعر من امشب چه غریبانه شدی تو
ای اشک هم از دیده و دل هر دو روانه
۳.۸k
۲۹ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.