عدالت؟!

عدالت؟!
میخواهم بنویسم!بنویسم از کاغذ پاره ای که تا نباشد حتی نمیتوانی بدنیا بیایی!بنویسم از چرک کف دستی که تا نباشد غذایی نداری!ابی نداری!سرپناهی نداری!
تعریف کنم از پول!پولی که شده همه چیز!پولی که زندگی ات به آن بستگی دارد!
پدری با شرمساری و غرور خرد شده از اطرافیانش طلب پول می کند!تا مبادا فرزندانش گرسنه به خواب روند!
مادری اشک می ریزد برای فرزندش!فرزندی که از درد نداری،گوشه ی اتاق درد میکشد و او نمیتواند داروهایش را بخرد و درمانش کند!
دختری اشک میریزد برای زندگی اش!که بخاطر چندرغاز پول،دست به تن فروشی زده!تا فقط مادرش گرسنه نماند..
پسری بغض میکند برای خواهرش!که مدت هاست در آرزوی یک عروسک است و نمیتواند آن را بخرد!
دم خانه ی خانواده ای پلیس آمده..تا دستگیر کند پدری را که نتوانسته بدهی هایش را پس دهد
مادری راهی بیمارستان شده و زیر سرم بی هوش است!بخاطر فرزندی که از نداری او،دار فانی را وداع گفت!
جنازه ی دختری را در جایی دور افتاده گوشه ی خیابان پیدا کرده اند که خودکشی کرده!تا خلاص شود از تن فروشی برای پول!
پسری نوجوان با غرور خرد شده التماس میکند تا فال هایش را بخری!تا بتواند برای خواهر کوچکش عروسک بخرد!
آ ری!پدری با ابروی رفته دستگیر شد!
مادری از غصه ی فرزند سکته کرد!
دختری خودش را کشت تا خلاص شود از تن فروشی!
و پسرکی غرورش را از دست داد برای عروسک خواهرش!
کجای دنیا گفته شده عدالت این است؟در کدامین اصل قانون اساسی گفته شده عدالت اینگونه اجرا شود؟چه کسی میگوید انسان بخاطر پول انقدر بدبختبی بکشد؟!
کجایند انسان های متکبری که دم از خیرخواهی میزنند؟آن ها که ادعای مومنی و پاکی میکنند کجایند؟

نوشته ی خودم.اگ خواستید پخش کنین