من زنی بودم پشت حوصله پلکهایت که در باران
من زنی بودم پشت حوصله پلکهایت که در باران
گمش کردی
زنی بودم در صدای خواب آلوده ات
که از شبی برهنه میگذشت
زنی که زیباییش در آیینه جا مانده بود
و تورا تماشا میکرد
بدون اجازه بیا به دیدنم که این همه سال من هم
بدون اجازه دوستت داشتم
گمش کردی
زنی بودم در صدای خواب آلوده ات
که از شبی برهنه میگذشت
زنی که زیباییش در آیینه جا مانده بود
و تورا تماشا میکرد
بدون اجازه بیا به دیدنم که این همه سال من هم
بدون اجازه دوستت داشتم
۵۹۲
۰۳ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.