وقتش رسید باید جمع کنم بساطم را
وقتش رسید باید جمع کنم بساطم را
نادیده بگیرم خاطراتم را
سرپوشی بگذارم بر روی حسرت هایم
لال شوم و ول کنم حرف های نگفته را
هر چند به اجبار ام باید رها کنم دوست داشتم را
که برایت ارزنی ارزش ندارد...!! چمدانی از کوله باره خاطره را بر رو دوش بگذارم بروم و دور شوم
باید رها کنم تو را
حتی شده ب زور کشتن احساس
صدایم هم در نیایدکه مبادا رفتنم رابفهمی
نه که برایت مهم باشد ها نه
میخواهم نشکند اندک غرورم از نادیده شدنم
دم رفتن...
اما
با این حال قبل رفتن
باز هم دوستت دارم را میگویم
که مبادا فکر کنی همه رفتنی اند و عاشق نشوی
نه قربانت شوم !!
کسی که بی دلیل نمیرود و رها نمیکندزندگیش را.. ب من فک نکن
به کارهای ک کردی
عذاب وجدان هم ...گمان نمیکنم بگیری
اخر توکه تقصیری نداشتی
تو که حرف از رفتنم نزدی
سخن بدی نگفتی
اما خب همه چیز که گفتنی نیست ،هست؟
من زود تر از این ها باید میرفتم و نفهمی کردم
نادیده گرفتم سردی لحنت را
بی اعتنایی ات را
یکی درمیان جواب دادن هایت را
اما دیگر نتواستم تاب بیاورم
سردی چشمانی را که زندگیم را شعله انداخته بود
و دوستت دارمی که گفتم و ...هیچ نشنیدم..!
نادیده بگیرم خاطراتم را
سرپوشی بگذارم بر روی حسرت هایم
لال شوم و ول کنم حرف های نگفته را
هر چند به اجبار ام باید رها کنم دوست داشتم را
که برایت ارزنی ارزش ندارد...!! چمدانی از کوله باره خاطره را بر رو دوش بگذارم بروم و دور شوم
باید رها کنم تو را
حتی شده ب زور کشتن احساس
صدایم هم در نیایدکه مبادا رفتنم رابفهمی
نه که برایت مهم باشد ها نه
میخواهم نشکند اندک غرورم از نادیده شدنم
دم رفتن...
اما
با این حال قبل رفتن
باز هم دوستت دارم را میگویم
که مبادا فکر کنی همه رفتنی اند و عاشق نشوی
نه قربانت شوم !!
کسی که بی دلیل نمیرود و رها نمیکندزندگیش را.. ب من فک نکن
به کارهای ک کردی
عذاب وجدان هم ...گمان نمیکنم بگیری
اخر توکه تقصیری نداشتی
تو که حرف از رفتنم نزدی
سخن بدی نگفتی
اما خب همه چیز که گفتنی نیست ،هست؟
من زود تر از این ها باید میرفتم و نفهمی کردم
نادیده گرفتم سردی لحنت را
بی اعتنایی ات را
یکی درمیان جواب دادن هایت را
اما دیگر نتواستم تاب بیاورم
سردی چشمانی را که زندگیم را شعله انداخته بود
و دوستت دارمی که گفتم و ...هیچ نشنیدم..!
۲.۴k
۰۸ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.