از خانواده ای سنتی تا تجارت در معدن
از خانوادهای سنتی تا تجارت در معدن
فاطمه دانشور متولد 1353 در خانوادهای معمولی از نظر اقتصادی به دنیا آمده است. پدرش کارمند بود و مادرش خانهدار. او پس از فارغالتحصیل شدن از رشته مدیریت در دانشگاه، دو سال به عنوان کارمند در یک شرکت خودروسازی کار کرد اما متوجه شد روحیه کارمندی ندارد. دلش میخواست برای خودش کار کند.
او که در ۲۷سالگی وارد حوزه کسبوکار میشود، میگوید: «فرهنگ جامعه ما طوری بود که نمیتوانستم دنبال شریک مرد برای تجارت باشم. خانوادهای سنتی و مذهبی داشتم. بنابراین سعی کردم شریک تجاریام را از جامعه زنان انتخاب کنم تا تحت فشار فرهنگ سنتی نباشم. آن روزها اصول کار را بلد نبودم. قوانین چک را نمیدانستم و کارهایم را تجربی پیش میبردم. سه بار در کارهای اقتصادی شکست خوردم. بهطوریکه بعد از دو سال کار شراکتی 34میلیون تومان مقروض شدم. همه پساندازها، وامها و قرضهایی که گرفته بودم از دست دادم. پدرم کارمند و مادرم خانهدار بود و نمیتوانستم از آنها نیز کمکی بگیرم.»
با وجود این بحران، فاطمه دانشور تصمیم میگیرد به نمایشگاهی در گوآنجو چین برود. میخواست ببیند در جهانی غیراز جهان اطرافش در حوزه اقتصاد و صنعت چه میگذرد: «پدرم با کمی مکث پذیرفت که به این نمایشگاه بروم و به خاطر این کار، فامیلها پدرم را طرد کردند که چرا به دختر جوان مجردش اجازه داده به تنهایی به خارج سفر کند.»
در همین سفر دانشور با دنیای معدن و البته همسر آیندهاش آشنا میشود: «در این نمایشگاه دیدم که چقدر چینیها مواد معدنی را خیلی خوب میخرند. کشور ما هم که به لحاظ سنگهای معدنی غنی است؛ سنگهای معدن بکر که کسی سراغش نمیرود. با چینیها ارتباط خوبی گرفتم و با آمدنم به ایران به دنبال معدنکارانی گشتم که سنگهایشان را همان محدوده فعالیتشان نگهداری میکنند.»
در سفر دوم او و همسرش به چین مسافرت کردند. در این زمان تمام دارایی دانشور 600هزار تومان بود اما با قراردادی ششمیلیاردتومانی به ایران بازگشت و این شد شروعی برای تجارت در معدن و سنگهای معدنی: «توانستیم یکی از تقاضاهای چینیها را برای تجارت سنگ آهن عملیاتی کنیم. یعنی وقتی با این درخواست مواجه شدیم به ایران آمدیم و معدنگران را جستوجو کردیم؛ معدندارانی که از روستای خود فراتر عمل نمیکنند. یکی از همین معدنداران را پیدا کردیم. این کار موفق بود و قدم به قدمش مشاوره گرفتم. مثلا برای نوشتن قرارداد بینالمللی مشاوره میگرفتم. تمام کارهای بانکی اعم از گشایش
ال سی را یاد گرفتم.»
دانشور طی زمان چیزهای جدید میآموزد و به نقطهای میرسد که برای خود تجارت را اینگونه تعریف میکند: «اگر حروف «تجارت» را تقطیع کنیم با آیتمهایی مواجه میشویم که واقعا برای انجام یک کار موفق اقتصادی لازمند. «ت» مثل تخصص، «ج» مثل جسارت، «الف» مانند اعتبار، «ر» هم که روابط عمومی است و «ت» یعنی تجربه. اگر این آیتمها را به طور کامل نداشته باشی نمیتوانی تجارت بکنی.»
توصیه دانشور هم به زنان این است: «در پی این آیتمها باشند. خیلیها وقتی مقروض میشوند مستاصل میشوند و زمین میخورند و نمیتوانند بلند شوند چون ارتباطات و سرمایههای انسانیای را که از آنها کمک بگیرند برای خود حفظ نکردهاند. بنابراین کسی که میخواهد کار اقتصادی شروع کند باید ارتباطاتش را نگه دارد و در تمامی این ارتباطات، اخلاق و صداقت را حفظ کند.»
مانع ورود زنان به کارهای سودآور میشوند
در سالی که گذشت زنان و دختران را از ورود به رشته دانشگاهی معدن محروم کردهاند. وقتی نظر دانشور را به عنوان یک زن معدنکار درباره این محرومیت میپرسم، فوری پاسخم را میدهد: «ممنوعیت بر پیکره اعتمادبهنفس دخترانمان ضربه سختی میزند که جبران کردنش سخت است. خود من معدنکارم و در کارم اینقدر موفق هستم که از درآمدش خدمات اجتماعی نیز انجام میدهم. قطعا دخترم با دیدن مادر معدنکارش اولین سوال در ذهنش این است که اگر درس خواندن در رشته معدن برای دختران ممنوع است پس چرا مادر من دارد این کار را انجام میدهد؟ پس چرا نایبرییس انجمن تولید و صادرکننده سنگ آهن یک زن است؟ پس چرا بیشترین کارهای خانه معدن ایران توسط زنان انجام میشود؟»
به باور این کارآفرین این ممنوعیتها با هدفی خاص انجام میشود: «میخواهند ورود زنان را به عرصههای سودآور کسب و کار ممنوع کنند. به زن میگویند تو برو ترشی درست کن. تو آرایشگاه بزن و لازم نیست معدنکاری بکنی. چون اینجا سرشار از درآمد است و زنان را میخواهند از این موهبت محروم کنند.»
در فرهنگ مردسالار سعی میشود زنان در مشاغل کوچک و خرد نگه داشته شوند و برای همین زنان جسارت وارد شدن به تجارت و صنعت را کمتر دارند. دانشور در اینباره میگوید: « حین کار با بسیا
فاطمه دانشور متولد 1353 در خانوادهای معمولی از نظر اقتصادی به دنیا آمده است. پدرش کارمند بود و مادرش خانهدار. او پس از فارغالتحصیل شدن از رشته مدیریت در دانشگاه، دو سال به عنوان کارمند در یک شرکت خودروسازی کار کرد اما متوجه شد روحیه کارمندی ندارد. دلش میخواست برای خودش کار کند.
او که در ۲۷سالگی وارد حوزه کسبوکار میشود، میگوید: «فرهنگ جامعه ما طوری بود که نمیتوانستم دنبال شریک مرد برای تجارت باشم. خانوادهای سنتی و مذهبی داشتم. بنابراین سعی کردم شریک تجاریام را از جامعه زنان انتخاب کنم تا تحت فشار فرهنگ سنتی نباشم. آن روزها اصول کار را بلد نبودم. قوانین چک را نمیدانستم و کارهایم را تجربی پیش میبردم. سه بار در کارهای اقتصادی شکست خوردم. بهطوریکه بعد از دو سال کار شراکتی 34میلیون تومان مقروض شدم. همه پساندازها، وامها و قرضهایی که گرفته بودم از دست دادم. پدرم کارمند و مادرم خانهدار بود و نمیتوانستم از آنها نیز کمکی بگیرم.»
با وجود این بحران، فاطمه دانشور تصمیم میگیرد به نمایشگاهی در گوآنجو چین برود. میخواست ببیند در جهانی غیراز جهان اطرافش در حوزه اقتصاد و صنعت چه میگذرد: «پدرم با کمی مکث پذیرفت که به این نمایشگاه بروم و به خاطر این کار، فامیلها پدرم را طرد کردند که چرا به دختر جوان مجردش اجازه داده به تنهایی به خارج سفر کند.»
در همین سفر دانشور با دنیای معدن و البته همسر آیندهاش آشنا میشود: «در این نمایشگاه دیدم که چقدر چینیها مواد معدنی را خیلی خوب میخرند. کشور ما هم که به لحاظ سنگهای معدنی غنی است؛ سنگهای معدن بکر که کسی سراغش نمیرود. با چینیها ارتباط خوبی گرفتم و با آمدنم به ایران به دنبال معدنکارانی گشتم که سنگهایشان را همان محدوده فعالیتشان نگهداری میکنند.»
در سفر دوم او و همسرش به چین مسافرت کردند. در این زمان تمام دارایی دانشور 600هزار تومان بود اما با قراردادی ششمیلیاردتومانی به ایران بازگشت و این شد شروعی برای تجارت در معدن و سنگهای معدنی: «توانستیم یکی از تقاضاهای چینیها را برای تجارت سنگ آهن عملیاتی کنیم. یعنی وقتی با این درخواست مواجه شدیم به ایران آمدیم و معدنگران را جستوجو کردیم؛ معدندارانی که از روستای خود فراتر عمل نمیکنند. یکی از همین معدنداران را پیدا کردیم. این کار موفق بود و قدم به قدمش مشاوره گرفتم. مثلا برای نوشتن قرارداد بینالمللی مشاوره میگرفتم. تمام کارهای بانکی اعم از گشایش
ال سی را یاد گرفتم.»
دانشور طی زمان چیزهای جدید میآموزد و به نقطهای میرسد که برای خود تجارت را اینگونه تعریف میکند: «اگر حروف «تجارت» را تقطیع کنیم با آیتمهایی مواجه میشویم که واقعا برای انجام یک کار موفق اقتصادی لازمند. «ت» مثل تخصص، «ج» مثل جسارت، «الف» مانند اعتبار، «ر» هم که روابط عمومی است و «ت» یعنی تجربه. اگر این آیتمها را به طور کامل نداشته باشی نمیتوانی تجارت بکنی.»
توصیه دانشور هم به زنان این است: «در پی این آیتمها باشند. خیلیها وقتی مقروض میشوند مستاصل میشوند و زمین میخورند و نمیتوانند بلند شوند چون ارتباطات و سرمایههای انسانیای را که از آنها کمک بگیرند برای خود حفظ نکردهاند. بنابراین کسی که میخواهد کار اقتصادی شروع کند باید ارتباطاتش را نگه دارد و در تمامی این ارتباطات، اخلاق و صداقت را حفظ کند.»
مانع ورود زنان به کارهای سودآور میشوند
در سالی که گذشت زنان و دختران را از ورود به رشته دانشگاهی معدن محروم کردهاند. وقتی نظر دانشور را به عنوان یک زن معدنکار درباره این محرومیت میپرسم، فوری پاسخم را میدهد: «ممنوعیت بر پیکره اعتمادبهنفس دخترانمان ضربه سختی میزند که جبران کردنش سخت است. خود من معدنکارم و در کارم اینقدر موفق هستم که از درآمدش خدمات اجتماعی نیز انجام میدهم. قطعا دخترم با دیدن مادر معدنکارش اولین سوال در ذهنش این است که اگر درس خواندن در رشته معدن برای دختران ممنوع است پس چرا مادر من دارد این کار را انجام میدهد؟ پس چرا نایبرییس انجمن تولید و صادرکننده سنگ آهن یک زن است؟ پس چرا بیشترین کارهای خانه معدن ایران توسط زنان انجام میشود؟»
به باور این کارآفرین این ممنوعیتها با هدفی خاص انجام میشود: «میخواهند ورود زنان را به عرصههای سودآور کسب و کار ممنوع کنند. به زن میگویند تو برو ترشی درست کن. تو آرایشگاه بزن و لازم نیست معدنکاری بکنی. چون اینجا سرشار از درآمد است و زنان را میخواهند از این موهبت محروم کنند.»
در فرهنگ مردسالار سعی میشود زنان در مشاغل کوچک و خرد نگه داشته شوند و برای همین زنان جسارت وارد شدن به تجارت و صنعت را کمتر دارند. دانشور در اینباره میگوید: « حین کار با بسیا
۶.۸k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.