لعیا رویایی مؤسس و مدير شرکت تفلون کومه
لعیا رویایی مؤسس و مدير شرکت تفلون کومه
در كارنامه فعاليتهاي او سابقه بيست سال خدمت در وزارت صنايع و موقعيتهايخوب شغلي در رده مديريت و تاسيس چندين پروژه كاري در بخش صنعت، نشان از تلاش وخدمت صادقانه او دارد. همين امر باعث شد تاوي به عنوان كانديداي وزارت صنايع به كابينهدولت خاتمي معرفي شود، اما اين امر محقق نشد.
***
سال 1323 در دامغان متولد شدم. به علت فوت پدر در نوجواني خيلي زود يعني هنوز تحصيلات دبيرستانی را تمام نكرده بودم جذب بازار كار شدم البته نه به راحتي بلكه با تلاش فراوان توانستم شغلي را در يكي از ادارات دولتي بدست آورم بديهي است كه 40 سال قبل براي خانمها مشاغلي آنچنان نبود بلكه در استخدام ادارات، حداكثر منشي و يا در آموزش و پرورش، تدريس بود.
در شروع كار شغل واگذاري را كه در واقع كار دفتري و تايپ بود براي خودم كافي ندانستم و از همان زمان شروع به ادامه تحصيل دادم ضمن كار كسب علم نمودم و با وجود كار فراواني كه به عهدة من بود از كوچكترين لحظهها براي يادگيري استفاده مينمودم حتي زماني كه از مسير برگشت به كار منزل يا كلاس ميرفتم سعي ميكردم از كتابهاي درسي بهرهاي بگيرم با اخذ ليسانس و بدست آوردن رتبه اول در دانشگاه امكان استفاده از بورس تحصيلي برايم فراهم گرديد و براي تحصيل در رشته فوق ليسانس به كشور هلند رفتم و در آنجا پس از پايان دوره به ايران برگشتم و در وزارت صنايع كماكان مشغول شدم و در همان زمان كه در هلند بودم از طريق يكي از روساي دانشگاه فني مهندسي براي تدريس دعوت شدم و مدت 10 سال در اين دانشگاه تدريس نمودم و عضويت هيئت علمي را هم داشتم.
همزمان كه مشغول كار تدريس بودم در دانشگاه تهران در رشته مديريت بهداشت و بيمارستان مشغول تحصيل در مقطع فوق ليسانس شدم البته شركت در دانشگاه بيشتر به منظور استفاده از مرخصي بدون حقوق بود كه براي ادامه تحصيل ميدادند و من از اين فرصت استفاده كرده و در كارخانجات اتمسفر مشغول به كار شدم، با سمت مديريت و عضويت در هيئت مديره.
كار در وزارت صنايع و كارخانجات اتمسفر كه بيش از 1000 كارگر داشت براي من بسيار ارزنده بود در اين زمان جنگ تحميلي شروع شده بود و همسر من كه نظامي بود روانة جنگ شد و من به دليل اين كه دو فرزند كوچك داشتم به ناچار كار را رها کرده و در خانه ماندم . در منزل هم با نوشتن پروژه براي صنايع مختلف كه بعد از انقلاب فرصت سرمايهگذاري براي طبقه تحصيل كرده را فراهم کرده بود، شدم و هم كار كارشناسي دادگستري را انجام ميدادم.
با توجه به اين كه اشتغال در وزارت صنايع و كارخانجات اتمسفر فوقالعاده وقت مرا پر ميكرد من با اين كار ارضاء نميشدم و بالاخره با فكر اين كه اين همه تجارب را بايستي مورد استفاده قرار داد تصميم به ايجاد يك واحد صنعتي گرفتم و با مطالعه چندين پروژه در زمينه ساخت پلوپز يا كپسول گاز و ظروف تفلون و چيني با مشاوره با همكاران در وزارت صنايع، ايجاد يك واحد ظروف تفلون مورد موافقت قرار گرفت زيرا كه در آن زمان مبالغ زيادي از بابت واردات اين نوع كالا از كشور خارج مي شد و كالاهاي وارداتي هم فاقد كيفيت بود.
با اخذ موافقت اصولي مشكلات فراواني در جلوي من قرار گرفت زيرا سرمايه كافي نداشتم و در نتيجه با رايزني با افراد مختلف اعم از فاميل و دوست و غريبه هيچ كدام حاضر به قبول اين كه موفقيت نصب ما خواهد شد نبودند حتي نزديكترين دوستان.
بالاخره من با برادرم كه تحصيلات مديريت داشت مشاركت کردم . ايشان سرمايه آنچناني نداشت من براي اخذ وام از بانك سپه شايد بيش از چندين ماه و هر روز مراجعه داشتم تا بالاخره موفق به اخذ يك وام براي ساخت و ساز و توليد اين كالا شدم که البته كافي هم نبود. به هرحال با مراجعه به سازمانهاي مختلف براي جذب توجه آنها بالاخره موفق شدم با وجود اين كه هنوز توليد شروع نشده بود، قراردادي با كمك يكي از موسسات دولتي كه واقعاً سبب بقاء اين واحد شد انجام دهم كه ماهيانه سه هزار سرويس يعني 27 هزار قطعه به آنها بدهم و در ازاي آن وجوهي دريافت كنم كه اين خيلي موثر بود و من توانستم اين واحد را به توليد برسانم. با شروع جنگ و رسيدن بمباران به تهران كار بسيار مشكل بود. من هر روز به كارخانه ميرفتم زيرا پرسنل ما كمتر سركار ميآمدند و حتماً شرايط آن زمان را به خاطر ميآوريد كه كار تقريباً مثل شرايط عادي نبود در زمان جنگ مشكلات زيادي بوجود آمد و پس از قطعنامه وضع بدتر شد زيرا كالاهاي زيادي با قيمت گران به دليل داشتن قراردادهاي دولتي خريداري نموده ولي متاسفانه پس از جنگ از قراردادها انصراف ميدادند و بنده هر روز با تعداد زيادي چك مواجه ميشدم كه محلي براي پرداخت آن نبود به دليل اين كه تب و تاب خريد تمام شده بودو ديگر مردم نيا
در كارنامه فعاليتهاي او سابقه بيست سال خدمت در وزارت صنايع و موقعيتهايخوب شغلي در رده مديريت و تاسيس چندين پروژه كاري در بخش صنعت، نشان از تلاش وخدمت صادقانه او دارد. همين امر باعث شد تاوي به عنوان كانديداي وزارت صنايع به كابينهدولت خاتمي معرفي شود، اما اين امر محقق نشد.
***
سال 1323 در دامغان متولد شدم. به علت فوت پدر در نوجواني خيلي زود يعني هنوز تحصيلات دبيرستانی را تمام نكرده بودم جذب بازار كار شدم البته نه به راحتي بلكه با تلاش فراوان توانستم شغلي را در يكي از ادارات دولتي بدست آورم بديهي است كه 40 سال قبل براي خانمها مشاغلي آنچنان نبود بلكه در استخدام ادارات، حداكثر منشي و يا در آموزش و پرورش، تدريس بود.
در شروع كار شغل واگذاري را كه در واقع كار دفتري و تايپ بود براي خودم كافي ندانستم و از همان زمان شروع به ادامه تحصيل دادم ضمن كار كسب علم نمودم و با وجود كار فراواني كه به عهدة من بود از كوچكترين لحظهها براي يادگيري استفاده مينمودم حتي زماني كه از مسير برگشت به كار منزل يا كلاس ميرفتم سعي ميكردم از كتابهاي درسي بهرهاي بگيرم با اخذ ليسانس و بدست آوردن رتبه اول در دانشگاه امكان استفاده از بورس تحصيلي برايم فراهم گرديد و براي تحصيل در رشته فوق ليسانس به كشور هلند رفتم و در آنجا پس از پايان دوره به ايران برگشتم و در وزارت صنايع كماكان مشغول شدم و در همان زمان كه در هلند بودم از طريق يكي از روساي دانشگاه فني مهندسي براي تدريس دعوت شدم و مدت 10 سال در اين دانشگاه تدريس نمودم و عضويت هيئت علمي را هم داشتم.
همزمان كه مشغول كار تدريس بودم در دانشگاه تهران در رشته مديريت بهداشت و بيمارستان مشغول تحصيل در مقطع فوق ليسانس شدم البته شركت در دانشگاه بيشتر به منظور استفاده از مرخصي بدون حقوق بود كه براي ادامه تحصيل ميدادند و من از اين فرصت استفاده كرده و در كارخانجات اتمسفر مشغول به كار شدم، با سمت مديريت و عضويت در هيئت مديره.
كار در وزارت صنايع و كارخانجات اتمسفر كه بيش از 1000 كارگر داشت براي من بسيار ارزنده بود در اين زمان جنگ تحميلي شروع شده بود و همسر من كه نظامي بود روانة جنگ شد و من به دليل اين كه دو فرزند كوچك داشتم به ناچار كار را رها کرده و در خانه ماندم . در منزل هم با نوشتن پروژه براي صنايع مختلف كه بعد از انقلاب فرصت سرمايهگذاري براي طبقه تحصيل كرده را فراهم کرده بود، شدم و هم كار كارشناسي دادگستري را انجام ميدادم.
با توجه به اين كه اشتغال در وزارت صنايع و كارخانجات اتمسفر فوقالعاده وقت مرا پر ميكرد من با اين كار ارضاء نميشدم و بالاخره با فكر اين كه اين همه تجارب را بايستي مورد استفاده قرار داد تصميم به ايجاد يك واحد صنعتي گرفتم و با مطالعه چندين پروژه در زمينه ساخت پلوپز يا كپسول گاز و ظروف تفلون و چيني با مشاوره با همكاران در وزارت صنايع، ايجاد يك واحد ظروف تفلون مورد موافقت قرار گرفت زيرا كه در آن زمان مبالغ زيادي از بابت واردات اين نوع كالا از كشور خارج مي شد و كالاهاي وارداتي هم فاقد كيفيت بود.
با اخذ موافقت اصولي مشكلات فراواني در جلوي من قرار گرفت زيرا سرمايه كافي نداشتم و در نتيجه با رايزني با افراد مختلف اعم از فاميل و دوست و غريبه هيچ كدام حاضر به قبول اين كه موفقيت نصب ما خواهد شد نبودند حتي نزديكترين دوستان.
بالاخره من با برادرم كه تحصيلات مديريت داشت مشاركت کردم . ايشان سرمايه آنچناني نداشت من براي اخذ وام از بانك سپه شايد بيش از چندين ماه و هر روز مراجعه داشتم تا بالاخره موفق به اخذ يك وام براي ساخت و ساز و توليد اين كالا شدم که البته كافي هم نبود. به هرحال با مراجعه به سازمانهاي مختلف براي جذب توجه آنها بالاخره موفق شدم با وجود اين كه هنوز توليد شروع نشده بود، قراردادي با كمك يكي از موسسات دولتي كه واقعاً سبب بقاء اين واحد شد انجام دهم كه ماهيانه سه هزار سرويس يعني 27 هزار قطعه به آنها بدهم و در ازاي آن وجوهي دريافت كنم كه اين خيلي موثر بود و من توانستم اين واحد را به توليد برسانم. با شروع جنگ و رسيدن بمباران به تهران كار بسيار مشكل بود. من هر روز به كارخانه ميرفتم زيرا پرسنل ما كمتر سركار ميآمدند و حتماً شرايط آن زمان را به خاطر ميآوريد كه كار تقريباً مثل شرايط عادي نبود در زمان جنگ مشكلات زيادي بوجود آمد و پس از قطعنامه وضع بدتر شد زيرا كالاهاي زيادي با قيمت گران به دليل داشتن قراردادهاي دولتي خريداري نموده ولي متاسفانه پس از جنگ از قراردادها انصراف ميدادند و بنده هر روز با تعداد زيادي چك مواجه ميشدم كه محلي براي پرداخت آن نبود به دليل اين كه تب و تاب خريد تمام شده بودو ديگر مردم نيا
۳.۴k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.