تو خدا را سر سجاده میابی من خدا را در لبخند مادرم..
تو خدا را سر سجاده میابی من خدا را در لبخند مادرم..
تو خدا را در حجابت میابی و من در دستان زحمتکش پدرم..
تو خدا را در نماز شبت میابی من در گرفتن دست یک نیازمند..
تو خدای خودت را داری و من هم خدای خدام را..
خدای من بخشنده تر از این حرف هاست که مرا به خاطر ندانم کاری هایم در آتش بسوزاند..خدای من دستانم را میگرد و مرا از گمراهی هایی که دچارش شده ام نجات میدهد..
خدای من برای امتحان کردنم مرا در برزخ این دنیا نمی اندازد او به من قدرت تصمیم گیری داده تا انتخاب کنم..بهترین هارا!!!
من از آینده ام هیچ هراسی ندارم چون خدای من همیشه یک قدم زودتر از من میرسد..
من خدایم را این گونه شناخته ام،همین قدر مهربان،همین قدر با گذشت..پس لطفا خدای خودت را با دلایل و افکار به ظاهر منطقی خودت به من تحمیل نکن..من خدایی که حرفش را میزنم هرثانیه دیده ام اما تو خدایت را به امید دیدار آینده ات رها کرده ای..
نمیگویم تو اشتباه میگویی فقط هرکداممان به گونه ای خاص درک کرده ایم این هستی را..
پس لطفا خدای خودت را به من تحمیل نکن.
تو خدا را در حجابت میابی و من در دستان زحمتکش پدرم..
تو خدا را در نماز شبت میابی من در گرفتن دست یک نیازمند..
تو خدای خودت را داری و من هم خدای خدام را..
خدای من بخشنده تر از این حرف هاست که مرا به خاطر ندانم کاری هایم در آتش بسوزاند..خدای من دستانم را میگرد و مرا از گمراهی هایی که دچارش شده ام نجات میدهد..
خدای من برای امتحان کردنم مرا در برزخ این دنیا نمی اندازد او به من قدرت تصمیم گیری داده تا انتخاب کنم..بهترین هارا!!!
من از آینده ام هیچ هراسی ندارم چون خدای من همیشه یک قدم زودتر از من میرسد..
من خدایم را این گونه شناخته ام،همین قدر مهربان،همین قدر با گذشت..پس لطفا خدای خودت را با دلایل و افکار به ظاهر منطقی خودت به من تحمیل نکن..من خدایی که حرفش را میزنم هرثانیه دیده ام اما تو خدایت را به امید دیدار آینده ات رها کرده ای..
نمیگویم تو اشتباه میگویی فقط هرکداممان به گونه ای خاص درک کرده ایم این هستی را..
پس لطفا خدای خودت را به من تحمیل نکن.
۱.۴k
۱۹ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.