شعری از سهراب سپهری به نام
شعری از سهراب سپهری به نام
((نه به سنگ))
در جوی زمان،در خواب تماشای تو میرویم
سیمای روان
با شبنم افشان تو می شویم
پرهایم؟پرپر شده ام .چشم نویدم
به نگاهی تر شده ام.ای سو نه.آن سویم
و در آن سوی نگاه ،چیزی را میبینم،چیزی را می جویم
سنگی میشکنم رازی با تو میگویم
برگ افتاد ،نوشتم باد:من زنده با اندوهم.ابری رفت
من کوهم:می پایم.
من بادم:می پویم.
در دشت دگر،گل افسوسی چو بروید،می آیم،می بویم.
((نه به سنگ))
در جوی زمان،در خواب تماشای تو میرویم
سیمای روان
با شبنم افشان تو می شویم
پرهایم؟پرپر شده ام .چشم نویدم
به نگاهی تر شده ام.ای سو نه.آن سویم
و در آن سوی نگاه ،چیزی را میبینم،چیزی را می جویم
سنگی میشکنم رازی با تو میگویم
برگ افتاد ،نوشتم باد:من زنده با اندوهم.ابری رفت
من کوهم:می پایم.
من بادم:می پویم.
در دشت دگر،گل افسوسی چو بروید،می آیم،می بویم.
۵۴۳
۲۵ خرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.