روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
پروین اعتصامی
#اشک_یتیم
-----------------------------------------------
حاکمی کشوری را اشغال کرد به وزیر خود گفت قوانینی تنظیم کن تا پدر این ملتو در بیاریم!
فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند…
۱٫ مالیات ۳ برابر فعلی
۲٫ حقوق ربع عرف بقیه کشورها
۳٫ شاه صاحب جان و مال همه مردم است
۴٫ آروغ زدن ممنوع !
شاه گفت : بند چهارم چه معنی دارد ؟!
وزیر : بند چهارم سوپاپ اطمینان است ، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد !
وزرا قوانین را اعلام کردند ملت گفتند این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است ؛ ولی یعنی چه نتوانیم آروغ بزنیم !؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پس کوچه آروغ می زدند و می گریختند، جلسات شبانه آروغ برگزار میکردند و هر گاه آروغ می زدند احساس میکردند که کاری سیاسی انجام میدهند ! ماموران هم مدام در حال دستگیری افراد آروغ زن!! بودند و گاهی به منازل و رستورانها یورش میبردند و آروغ زنها را دستگیر میکردند…!
روزی شاه به وزیر گفت الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم ! چون باعث شده که هیچکس به ۳ قانون اول توجهی نکند !
🔴 🔴 این داستان آروغ زدن حکایت شعار آزادی ای است که دولت برای جوانان گذاشته... یعنی شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول اختلاس... شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول رانت بازی... شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول جمع کردن ثروت...
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
پروین اعتصامی
#اشک_یتیم
-----------------------------------------------
حاکمی کشوری را اشغال کرد به وزیر خود گفت قوانینی تنظیم کن تا پدر این ملتو در بیاریم!
فردای آن روز وزیر نزد شاه آمد و قوانین را خواند…
۱٫ مالیات ۳ برابر فعلی
۲٫ حقوق ربع عرف بقیه کشورها
۳٫ شاه صاحب جان و مال همه مردم است
۴٫ آروغ زدن ممنوع !
شاه گفت : بند چهارم چه معنی دارد ؟!
وزیر : بند چهارم سوپاپ اطمینان است ، بعدا متوجه معنی آن خواهید شد !
وزرا قوانین را اعلام کردند ملت گفتند این که جان و مال ما از آن شاه باشد توجیه دارد چون ایشان صاحب قدرت است ؛ ولی یعنی چه نتوانیم آروغ بزنیم !؟
مردم برای اینکه از امر شاه نافرمانی کرده باشند در کوچه و پس کوچه آروغ می زدند و می گریختند، جلسات شبانه آروغ برگزار میکردند و هر گاه آروغ می زدند احساس میکردند که کاری سیاسی انجام میدهند ! ماموران هم مدام در حال دستگیری افراد آروغ زن!! بودند و گاهی به منازل و رستورانها یورش میبردند و آروغ زنها را دستگیر میکردند…!
روزی شاه به وزیر گفت الان معنی سوپاپ اطمینانی که گفتی را میفهمم ! چون باعث شده که هیچکس به ۳ قانون اول توجهی نکند !
🔴 🔴 این داستان آروغ زدن حکایت شعار آزادی ای است که دولت برای جوانان گذاشته... یعنی شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول اختلاس... شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول رانت بازی... شما مشغول آزادی باشید و ما مشغول جمع کردن ثروت...
۴.۱k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.