شب ها که خیره که میشوم به آسمان، از خودم می پرسم: "واقعا
شب ها که خیره که میشوم به آسمان، از خودم می پرسم: "واقعا من و مشکلاتم کجای این دنیای به این بزرگی را گرفته ایم؟" شاید نقشه ای پشت اینکار بوده، که شب ها بزرگی دنیا بیشتر به چشم بیاید، تا همه بتوانند درک کنند که آن مانع بزرگ در زندگی تک تکمان، واقعا چقدر کوچک و ناچیز است! شاید نقشه ای در کار بوده، که بتوان هر چند وقت یکبار از روی زمین پرواز کرد به دنیایی که برای هیچکس نیست! سند ندارد، قولنامه ندارد، اجاره و رهن ندارد، سرزمینی برای همه، سرزمینی که هیچکس درش بزرگ نیست، مشکلاتش هم همینطور! سرزمینی که در هر جایی که باشی، درست بالای سرت است، صدایت میکند، شب ها ولی نوای دعوتش بلندتر به گوش میرسد، شب ها میشود پرواز کرد...
۱.۳k
۲۹ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.