بهم گفت : " چرا شبها نمیخوابی ؟! "
بهم گفت : " چرا شبها نمیخوابی ؟! "
چیزی نگفتم ...
دوباره پرسید : " چرا از خوابیدن میترسی ؟
چرا فرار میکنی ؟ "
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم:
" تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این اذیتم میکنه ...
چیزی نگفتم ...
دوباره پرسید : " چرا از خوابیدن میترسی ؟
چرا فرار میکنی ؟ "
ایندفعه تو چشماش نگاه کردم و بهش گفتم:
" تو خواب چیزایی رو میبینم که تو واقعیت زندگیم نیستن و این اذیتم میکنه ...
۵.۱k
۰۲ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.