مانده ام این چه قانون و قاعده ایست؟
مانده ام این چه قانون و قاعده ایست؟
چرا نباید عاشق تن برهنه ات باشم
چه کسی میگوید نام این حس شهوت است
از عشق دور است
مقدس نیست
ناب نیست
چرااا!!!؟؟
اصلا کدام عشق بی مراد از تن جانان به سر انجام نشسته
چه کسی عاشق شده بی آنکه از لب شیرین دهانی کامی بگیرد
کدام گناه کبیره؟
چه جرمی؟
مگر پاداش بهشت عشق بازی با حوریانی که تعریف و تفسیرشان از تمام روسپیان هم فراتر است و یا غلمان هایی که اندام ورزیده شان دل و دین تمام زنها را برای هم بستری میلرزاند نیست؟
این چه خدایست که وعده بهشت اش اینگونه شهوت انگیز است
اما بوسه از لبهای تو حرام....
چرا نباید عاشق ناله های شهوت انگیزت باشم
وقتی زیر سنگینه تنت اسیر هستم و جانت در جانم می آمیزد
وقتی پنجه هایت از سر شهوت رد خون بر پشتم یادگار میگذارد
وقتی لبهایم در اوج نیاز کبود میکند تنت را
وقتی سینه هایم را میفشاری و تمام عطشم را شروع به مکیدن میکنی
وقتی زبان بر زنانگی ام میسایی و لذت بخش ترین اصطکاک عالم را ایجاد میکنی
وقتی جانانه تمامیت مردانه ات را در کامم میفشاری و صدای ناله ات گوشم را کر میکند
وقتی سرم را بخودت میفشاری و ناخواسته حتی مجال نفس کشیدنم نمیدهی
وقتی گدازه های مذاب فوران آتشفشان شهوتت میسوزاند لب و دهانم را
اصلا خودمانیم
نمی خواهمت اگر عریان نباشد تنت
و پستی بلندی های تن هوسناک ات که شاهکار پیکر تراشیه عالم است بر من هویدا نباشد
کنار من که هستی حجب و حیایت را نمیخواهم
من میخواهم سراپا نیاز و خواهش و شهوت باشی
که مردانگی ات را ببینم
ببویم
ببوسم
لمس کنم
حس کنم
مزه کنم
من از تو و تو از من لبریز شوی
چه منطقی میگوید تو بر من حرامی؟
شرع؟
این واژه ی خصومت بر انگیز وام دار از دین و ایمان
چرا نمیفهمی ایمان من در حلقه هندسه اندام توست
قرآن ناطق من لبان سرخ توست
نمازم سوی مردانگی ات اقامه میشود
مو پریشان میکنی مجنون میشوم
ایمان و جنون از این بیشتر
کدام مومن این چنین ثابت قدم است در پای ایمانش؟ هان؟
خدای لذتم، بت من، صنم زیبایی من
شیرین لبم، سیمین تنم، سرو قامتم
زیبا، مهوش،دلفریب،هوسناک، شورانگیز
بگذار بی پرده بگویم
به درک اگر جهنمی شوم بجرم عشق بازی با تو
جز تن عریانت دینی دیگر نمیشناسم
لحظه سلوک و عروج من لحظه ی یکی شدن با تو بود
رستگاریه من همین است و بس....
چرا نباید عاشق تن برهنه ات باشم
چه کسی میگوید نام این حس شهوت است
از عشق دور است
مقدس نیست
ناب نیست
چرااا!!!؟؟
اصلا کدام عشق بی مراد از تن جانان به سر انجام نشسته
چه کسی عاشق شده بی آنکه از لب شیرین دهانی کامی بگیرد
کدام گناه کبیره؟
چه جرمی؟
مگر پاداش بهشت عشق بازی با حوریانی که تعریف و تفسیرشان از تمام روسپیان هم فراتر است و یا غلمان هایی که اندام ورزیده شان دل و دین تمام زنها را برای هم بستری میلرزاند نیست؟
این چه خدایست که وعده بهشت اش اینگونه شهوت انگیز است
اما بوسه از لبهای تو حرام....
چرا نباید عاشق ناله های شهوت انگیزت باشم
وقتی زیر سنگینه تنت اسیر هستم و جانت در جانم می آمیزد
وقتی پنجه هایت از سر شهوت رد خون بر پشتم یادگار میگذارد
وقتی لبهایم در اوج نیاز کبود میکند تنت را
وقتی سینه هایم را میفشاری و تمام عطشم را شروع به مکیدن میکنی
وقتی زبان بر زنانگی ام میسایی و لذت بخش ترین اصطکاک عالم را ایجاد میکنی
وقتی جانانه تمامیت مردانه ات را در کامم میفشاری و صدای ناله ات گوشم را کر میکند
وقتی سرم را بخودت میفشاری و ناخواسته حتی مجال نفس کشیدنم نمیدهی
وقتی گدازه های مذاب فوران آتشفشان شهوتت میسوزاند لب و دهانم را
اصلا خودمانیم
نمی خواهمت اگر عریان نباشد تنت
و پستی بلندی های تن هوسناک ات که شاهکار پیکر تراشیه عالم است بر من هویدا نباشد
کنار من که هستی حجب و حیایت را نمیخواهم
من میخواهم سراپا نیاز و خواهش و شهوت باشی
که مردانگی ات را ببینم
ببویم
ببوسم
لمس کنم
حس کنم
مزه کنم
من از تو و تو از من لبریز شوی
چه منطقی میگوید تو بر من حرامی؟
شرع؟
این واژه ی خصومت بر انگیز وام دار از دین و ایمان
چرا نمیفهمی ایمان من در حلقه هندسه اندام توست
قرآن ناطق من لبان سرخ توست
نمازم سوی مردانگی ات اقامه میشود
مو پریشان میکنی مجنون میشوم
ایمان و جنون از این بیشتر
کدام مومن این چنین ثابت قدم است در پای ایمانش؟ هان؟
خدای لذتم، بت من، صنم زیبایی من
شیرین لبم، سیمین تنم، سرو قامتم
زیبا، مهوش،دلفریب،هوسناک، شورانگیز
بگذار بی پرده بگویم
به درک اگر جهنمی شوم بجرم عشق بازی با تو
جز تن عریانت دینی دیگر نمیشناسم
لحظه سلوک و عروج من لحظه ی یکی شدن با تو بود
رستگاریه من همین است و بس....
۶.۶k
۱۴ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.