پارت ۸
پارت ۸
از زبون نفس
انگار واقعا داره یه اتفاقایی میوفته .دارم یقین پیدا میکنم که یا یه روح یا یه جن داره با ما ... . البته به یه چیز دیگه ام شک داشتم ولی نمی دونم باید این شک وجود داشته باشه یا نه.
هلیا هنوز داشت هق هق میکرد . حق داره . منم بودم سکته میزدم . فکرش هم برام سخته . وقتی خواب باشی حس کنی یکی پشتته و وقتی ام برگردی با یه اون طور موجودی روبه رو شی
آرشام : خب با این اتفاقا که افتاده به نظرم فردا نریم تو اون عمارت . این طوری بهتره.
متین : اوهوم راست میگه.
ترنم : اااااا وایی بچه ها اااا این ..این چیه رو تخت؟
همه روی تخت هلیا رو نگاه کردیم . وای چرا این طوریه
روی تختش با خون یکسان شده بود و نوشته بود : ادامه ندید!!!
یعنی اون موجود اینو نوشته . ؟؟
ارشام: بچه ها من میگم انگار این جن یه ارتباطی با اون خونه داره .
ترنم : از کجا میدونی؟
آرشام : چون ....چون من عکس اون جنو تو اون عمارت دیدم .
ترنم : پس چرا به ما نگفتی؟
آرشام : چون نمیدونستم شما هم جنه رو دیدین .
هلیا : آرشام تروخدا انقدر اسم جن رو نیار .
من :ا از کجا انقدر مطمئنی که اون جنه؟
رادوین : چون محو میشه.
من : هر موجودی که محو شه یعنی جنه؟
رادوین : راست میگی. پس حتما روحه
ترنم : ولی من یه نظر دیگه ای دارم .
آرشام: چی؟
حدس میزدم که ترنم هم نظر منو داره . یعنی مطمئن بودم.
ترنم : شاید مسخره ام کنید ولی من میگم ..شاید .....
از زبون نفس
انگار واقعا داره یه اتفاقایی میوفته .دارم یقین پیدا میکنم که یا یه روح یا یه جن داره با ما ... . البته به یه چیز دیگه ام شک داشتم ولی نمی دونم باید این شک وجود داشته باشه یا نه.
هلیا هنوز داشت هق هق میکرد . حق داره . منم بودم سکته میزدم . فکرش هم برام سخته . وقتی خواب باشی حس کنی یکی پشتته و وقتی ام برگردی با یه اون طور موجودی روبه رو شی
آرشام : خب با این اتفاقا که افتاده به نظرم فردا نریم تو اون عمارت . این طوری بهتره.
متین : اوهوم راست میگه.
ترنم : اااااا وایی بچه ها اااا این ..این چیه رو تخت؟
همه روی تخت هلیا رو نگاه کردیم . وای چرا این طوریه
روی تختش با خون یکسان شده بود و نوشته بود : ادامه ندید!!!
یعنی اون موجود اینو نوشته . ؟؟
ارشام: بچه ها من میگم انگار این جن یه ارتباطی با اون خونه داره .
ترنم : از کجا میدونی؟
آرشام : چون ....چون من عکس اون جنو تو اون عمارت دیدم .
ترنم : پس چرا به ما نگفتی؟
آرشام : چون نمیدونستم شما هم جنه رو دیدین .
هلیا : آرشام تروخدا انقدر اسم جن رو نیار .
من :ا از کجا انقدر مطمئنی که اون جنه؟
رادوین : چون محو میشه.
من : هر موجودی که محو شه یعنی جنه؟
رادوین : راست میگی. پس حتما روحه
ترنم : ولی من یه نظر دیگه ای دارم .
آرشام: چی؟
حدس میزدم که ترنم هم نظر منو داره . یعنی مطمئن بودم.
ترنم : شاید مسخره ام کنید ولی من میگم ..شاید .....
۸.۷k
۳۱ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.