(داستان ابراهیم هادی )
(داستان ابراهیم هادی )
❤ این تذهبون❤
دردوران دفاع مقدس باهمسرم راهی جبهه شدیم .شوهرم درگروه شهید اندرزگو ومن امدادگربیمارستان گیلان غرب بودم.ابراهیم هادی رااولین باردرانجادیدم .یکبار که پیکرچندشهیدرابه بیمارستان آوردندبرادرهادی آمدوگفت:شماخانم ها جلونیایید.پیکرشهدامتلاشی شده وباید آن ها راشناسایی کنم..بعدها چندبارنوای ملکوتی ایشان راشنیدم.صدای بسیار زیبایی داشت.وقتی مشغول دعا میشد.حال و هوای همه تغییر میکرد..من دیده بودم که بسیجی ها عاشق ابراهیم شده اند.و همیشه دراطراف او پراز نیروهای رزمنده بود.
تااینکه در اواخر سال 1360انها به جنوب رفتندو من هم به تهران برگشتم.چندسال بعد داشتیم از خیابان 17شهریورعبور می کردیم که یکباره تصویر آثاابراهیم راروی دیوار دیدم.من نمیدانستم که ایشان شهیدو مفقود شده .از آن زمان هرشب جمعه به نیت ایشان و دیگر شهدا دورکعت نماز می خواندم .تااینکه در سال 88و در ایام ماجرای فتنه یک شب اتفاق عجیبی افتاد در عالم رویا دیدم که آقاابراهیم باچهره ی بسیار نورانی و زیبا روی یک تپه سرسبز ایستاده پشت سراو درختانی زیبا قرارداشت.بعد متوجه شدم که دونفر از دوستان ایشان که آن هاراهم می شناختم در پایین تپه مشغول دست و پازدن دریک باتلاق هستند..آن ها میخواستند به جایی بروند اما هرچه دست و پا میزدند بیشتردرباتلاق غرق فرو می رفتند.ابراهیم روبه آنها کردوفریاد زد و این ایه راخواند:این تذهبون(به کجا می روید؟)اما انها اعتنایی نکردند.روز بعد خیلی به این ماجرا فکر کردم این خواب چه تعبییری داشت؟؟پسرم از دانشگاه به خانه آمد بعد باخوشحالی به سمت من آمد وگفت مادر یک هدیه برایت گرفته ام...بعدهم کتابی رادردست گرفت و گفت :کتاب شهید هادی چاپ شده.....
به محض اینکه عکس روی جلد کتاب رادیدم رنگ ازصورتم پرید؛پسرم ترسیدو گفت:مادرجی شده؟؟من فکر کردم خوشحال میشی؛؟؛ جلو اومدم و گفتم ببینم این کتاب رو.......من دقیقا همین صحنه روی جلد رو دیشب در خواب دیده بودم ابراهیم رادرست درهمین حالت دیدم....بعد مشغول مطالعه کتاب شدم وقتی که فهمیدم خواب من رویایی صادقانه بوده از طریق همسرم به یکی از بسیجیان آن سالها زنگ زدیم از او پرسیدیم که از آن دونفر که من در خواب دیده بودم خبری داری؟؟؟؟؟
خلاصهبعداز تحقیقات فهمیدم که آن دونفر باهمه ی سابقه ی جبهه و مجاهدت از حامیان فتنه شده ودرمقابل دگرهبر انقلاب موضع گیری دارند.....هرچند خواب دیدن حجت شرعی نیست اما وظیفه دانستم که با آنهاتماس بگیرم و ماجرای آن خواب را تعریف کنم ...خداروشکر همین رویا اثر بخش بود.ابراهیم بار دیگر هادی دوستانش شد......
❤ شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات
❤ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤
❤ این تذهبون❤
دردوران دفاع مقدس باهمسرم راهی جبهه شدیم .شوهرم درگروه شهید اندرزگو ومن امدادگربیمارستان گیلان غرب بودم.ابراهیم هادی رااولین باردرانجادیدم .یکبار که پیکرچندشهیدرابه بیمارستان آوردندبرادرهادی آمدوگفت:شماخانم ها جلونیایید.پیکرشهدامتلاشی شده وباید آن ها راشناسایی کنم..بعدها چندبارنوای ملکوتی ایشان راشنیدم.صدای بسیار زیبایی داشت.وقتی مشغول دعا میشد.حال و هوای همه تغییر میکرد..من دیده بودم که بسیجی ها عاشق ابراهیم شده اند.و همیشه دراطراف او پراز نیروهای رزمنده بود.
تااینکه در اواخر سال 1360انها به جنوب رفتندو من هم به تهران برگشتم.چندسال بعد داشتیم از خیابان 17شهریورعبور می کردیم که یکباره تصویر آثاابراهیم راروی دیوار دیدم.من نمیدانستم که ایشان شهیدو مفقود شده .از آن زمان هرشب جمعه به نیت ایشان و دیگر شهدا دورکعت نماز می خواندم .تااینکه در سال 88و در ایام ماجرای فتنه یک شب اتفاق عجیبی افتاد در عالم رویا دیدم که آقاابراهیم باچهره ی بسیار نورانی و زیبا روی یک تپه سرسبز ایستاده پشت سراو درختانی زیبا قرارداشت.بعد متوجه شدم که دونفر از دوستان ایشان که آن هاراهم می شناختم در پایین تپه مشغول دست و پازدن دریک باتلاق هستند..آن ها میخواستند به جایی بروند اما هرچه دست و پا میزدند بیشتردرباتلاق غرق فرو می رفتند.ابراهیم روبه آنها کردوفریاد زد و این ایه راخواند:این تذهبون(به کجا می روید؟)اما انها اعتنایی نکردند.روز بعد خیلی به این ماجرا فکر کردم این خواب چه تعبییری داشت؟؟پسرم از دانشگاه به خانه آمد بعد باخوشحالی به سمت من آمد وگفت مادر یک هدیه برایت گرفته ام...بعدهم کتابی رادردست گرفت و گفت :کتاب شهید هادی چاپ شده.....
به محض اینکه عکس روی جلد کتاب رادیدم رنگ ازصورتم پرید؛پسرم ترسیدو گفت:مادرجی شده؟؟من فکر کردم خوشحال میشی؛؟؛ جلو اومدم و گفتم ببینم این کتاب رو.......من دقیقا همین صحنه روی جلد رو دیشب در خواب دیده بودم ابراهیم رادرست درهمین حالت دیدم....بعد مشغول مطالعه کتاب شدم وقتی که فهمیدم خواب من رویایی صادقانه بوده از طریق همسرم به یکی از بسیجیان آن سالها زنگ زدیم از او پرسیدیم که از آن دونفر که من در خواب دیده بودم خبری داری؟؟؟؟؟
خلاصهبعداز تحقیقات فهمیدم که آن دونفر باهمه ی سابقه ی جبهه و مجاهدت از حامیان فتنه شده ودرمقابل دگرهبر انقلاب موضع گیری دارند.....هرچند خواب دیدن حجت شرعی نیست اما وظیفه دانستم که با آنهاتماس بگیرم و ماجرای آن خواب را تعریف کنم ...خداروشکر همین رویا اثر بخش بود.ابراهیم بار دیگر هادی دوستانش شد......
❤ شادی روح شهید ابراهیم هادی صلوات
❤ اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤
۱.۸k
۰۱ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.