دیشب یه پشه منوگزید. افتادم دنبالش گوشه اتاق خفتش کردم. تا اومدم بکشمش مظلومانه خیره شد و بهم گفت: باباااا... دیدم راست میگه؛ خون من تو رگهاش بود. بغلش کردم تا صبح دو نفری گریه کردیم...
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.