میترسم در آخر
میترسم در آخر
هیچ مردی با بارانی مشکی
ته ریش زبر و
چشمانی روشن
از هیچ قطاری
در هیچ ایستگاهی پیاده نشود
و تو را در آغوش نگیرد..
هیچ مردی با بارانی مشکی
ته ریش زبر و
چشمانی روشن
از هیچ قطاری
در هیچ ایستگاهی پیاده نشود
و تو را در آغوش نگیرد..
۱۷۴
۱۲ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.