آن روزها.....
آن روزها.....
من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتم سرتا پای زندگیم را آبی کرده بودم.....
آبی آبی.... آبی به رنگ دریا
و ناگهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که سر تا پایش زرد بود... .
زرد مثل نور
من شنا نمیدانستم.....
دلم فرصت نداد تا شنا را یاد بگیرم و غرق شدم
در دریای" آبی" بیکران رویاها و کابوس ها
من به سلیقه کسی که دوستم داشت و دوستش داشتم سرتا پای زندگیم را آبی کرده بودم.....
آبی آبی.... آبی به رنگ دریا
و ناگهان یک روز او را دست در دست کسی دیدم که سر تا پایش زرد بود... .
زرد مثل نور
من شنا نمیدانستم.....
دلم فرصت نداد تا شنا را یاد بگیرم و غرق شدم
در دریای" آبی" بیکران رویاها و کابوس ها
۱.۲k
۲۱ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.