پارت دوازده رمان love is still beautiful
پارت دوازده رمان love is still beautiful
چان:خوب حالا همه ی وجودتو میخوای به کی تقدیم کنی؟ میتسو:شخص خاصی نیست که بخوام بهش تقدیم کنم(اون شخص دقیقا تویی پارک چانیول) چان:اه پیداش میکنی بلاخره میتسو:اره(قبلا پیداش کردم) چان:خوب من برم دیگه کار دارم
میتسو:اه باشه خداحافظ چان:نه نه نه وایسا شمارتو بهم بده
میتسو:شماره ی من برای چی؟ چان:نمیدونم فقط خواستم صمیمی تر بشیم میتسو:باشه......چان:مرسی خوب خدافظ من برم بهت زنگ میزنم میتسو:باش خدافظ
(هلیا)با چشمام دنبال این پسره اوه سهون میگشتم برم پاره اش کنم بیام اها اوناهاش خوده کزخلشه میریم که پاره اش کنیم رفتم یه قهوه از رو میز برداشتم ریختم روش سریع سرشو اورد بالا نگاهم کرد نگاه لباسش کرد سهون:لباسم هلیا:ای وای ببخشید نمیدونستم ادم اینجا وایساده! سهون:میشه بپرسم با خودت چی فکر کردییی(با حرص گفت) هلیا:فکری نکردم .یه پوزخند زدم و رفتم
کتش سفید بود الان همه اش قهوه ای شد سریع رفتم پیش امیلی (امیلی)سی خودم نشسته بودم ملتو مسخره میکردم یهو دوتا از ایدولا جلو چشمم همو بوسیدن اییی چندشا بابا اینجا ادم سینگل نشسته هاااا دقت کردم دیدم جیمین و ویکی ان ویکییی مخ جیمینو کی زدی اخههه عنتر چراااا به من نگفتییییی هلن:چته چرا داری اون طوری اون دوتا رو نگاه میکنی؟ من:هلن دریاب اون ویکی کزخل و جیمین رل زدن به ما نگفتننن هلن:من اون بوزینه رو خفه میکنمم ویکیه کزخللللل عه رفتن کهههه بابا داشتیم فیض میبردیم من:فیض چی بابا سینگل باش و پادشاهی کن مگه کزخلم برم رل بزنم تازه بخوام هم مشنگی بیش گیرم نمیاد هلن:میدونی چی گیر من میاد با این شانسی که من دارم یه کزخل کور گیرم میاد تازه رو دماغشم زیگیل داره من:اره دیگه نمیدونی ما خر شانسیم هلن:ما خر شانس نباشیم کی باشه ببین یه دختر شبیه بوزینه با یه ایدل رل میزنه ولی منو تو شبیه هلو از این هلو دافا هیچ کی نمیاد بامون رل بزنه (با نیا نبودش نیا نگران نباش با تو نبود)من:هعی تیف تو این زندگی هلن خواهرم بیا خودمو خودت با هم رل بزنیم هلن:اره دیگه اخرش به بن بست میخوریم با هم رل میزنیم .یهو هلیا مث بز با شاخاش حمله ور شد اینجا من:فراررر هلن:کننن .دوتامون دست در دست هم عاشقانه شروع کردیم به دویدن یهو هلیا وایساد هنگ نگاهمون کرد هلنم با مخ رفت تو بغل یکی منم باهاش کشیده شدم افتادم با مخ رو یه بدبختی هلیا:کزخلا چرا میدوید؟؟ من:داشتیم از تو فرار میکردیم هلن:قیافت یه جوری بود انگار میخوای بخوریمون هلیا:نه باو کزخلا من میخواستم بهتون بگم حال یکی رو گرفتم من:عه یابو:خانوم میشه از روم بلند شید ؟ نگاهش کردم عه این که بکهیونه من چرا روی شکم این نشستم سریع پا شدم هلن تازه به خودش اومد تو بغل جین بود (هلن)به خودم اومدم از پایین نگاه کردم این خو کرواته رفتم بالاتر اینم گردنه بالاتر اینم فکشه ای جان این قسمتو لباشه بعدش هم دوتا سولاخ دماغ دیدم بالاتر چشماشوووو ابروهاششش بعدش یه خروار مو دیدم موهاش هم بلوند بودد ای جان این دافه کیههه جین:دید زدنت تموم شد؟
هلن:نه وایسا هنوز نفهمیدم این پسر دافه کیههه .پسر دافه هنگ نگاهم کرد جین:من جینم خانوم هلنا چرا اینجوری رفتار میکنید هلن:خانوم هلنا خر کیه من هلنای خالیم بعدش اخی تو چنقده مؤدبی گوگولی جین بودی؟ همون که دفعه ی قبل بهش ریدم؟ . مث ادم ندیده ها نگام کرد هلن:چته ادم ندیدی؟ جین:ادمی رو به روم نمیبینم هلن:به خاطر اینه که من فرشته ام...از نوع عزائیلشم البته جین:اهان خانوم فرشته ی عذاب میدونی الان تو بغل منی؟ هلن:نه پس فقط تو میدونی جین:نمیخوای بری کنار؟ هلن:نه جام خوبه جین:دختر تو خیلی ..هلن:اره اره میدونم همه بهم میگن
جین:از کجا فهمیدی میخوام چی بگم؟ هلن:اخه معمولا همه بهم میگن این جمله رو میخواستی بهم بگی خیلی پررو عم .جین هنگ نگاهم کرد جین:معلوم نیست چه بلایی سر ملت میاری اینو بهت میگن هلن:بلا که زیاد سرشون میارم کدوم نوع بلا رو میگی؟ جین:هیچی میگم حالا که جات راحته میخوای تا تهش تو بغلم بمون هلن:فک کردی الان بهت میگم نه معلومه که میمونم خیلی هم عالی جام که خوبه گرمم هست جین:تو دیگه چه ادمی هستی هلن:گفتم ادم نیستم بیبی فرشته ی عذابم جین:چشم و خانوم فرشته ی عذاب تو بغل من میخواد بمونه هلن:عا پس چی فکر کردی اصلا بهت افتخار دادم باهات حرف زدم چه برسه که اومدم بغلت جین:باشه باشه فهمیدم منم مفتخر شدم دوشیزه ای مثل تو باهام حرف زد .کشوندم سمت صندلی نشوندم رو پاهاش هلن:جین چته جوگیر میشی تو جین:نه الان که قراره تا اخرش تو بغلم باشی تا اخر مصاحبه تو بغلم میمونی هلن:جین من یه چیزی گفتم ولم کن جین:عمرا ببین من یه حرفی بزنم سرش میمونم الان مجبوری تا اخرش تو بغلم بمونی هلن:وات دِ هل؟ جین:همینه که هست بیبی مجبوری تحمل کنی هلن:عجب رویی داری تو بشر . جین
چان:خوب حالا همه ی وجودتو میخوای به کی تقدیم کنی؟ میتسو:شخص خاصی نیست که بخوام بهش تقدیم کنم(اون شخص دقیقا تویی پارک چانیول) چان:اه پیداش میکنی بلاخره میتسو:اره(قبلا پیداش کردم) چان:خوب من برم دیگه کار دارم
میتسو:اه باشه خداحافظ چان:نه نه نه وایسا شمارتو بهم بده
میتسو:شماره ی من برای چی؟ چان:نمیدونم فقط خواستم صمیمی تر بشیم میتسو:باشه......چان:مرسی خوب خدافظ من برم بهت زنگ میزنم میتسو:باش خدافظ
(هلیا)با چشمام دنبال این پسره اوه سهون میگشتم برم پاره اش کنم بیام اها اوناهاش خوده کزخلشه میریم که پاره اش کنیم رفتم یه قهوه از رو میز برداشتم ریختم روش سریع سرشو اورد بالا نگاهم کرد نگاه لباسش کرد سهون:لباسم هلیا:ای وای ببخشید نمیدونستم ادم اینجا وایساده! سهون:میشه بپرسم با خودت چی فکر کردییی(با حرص گفت) هلیا:فکری نکردم .یه پوزخند زدم و رفتم
کتش سفید بود الان همه اش قهوه ای شد سریع رفتم پیش امیلی (امیلی)سی خودم نشسته بودم ملتو مسخره میکردم یهو دوتا از ایدولا جلو چشمم همو بوسیدن اییی چندشا بابا اینجا ادم سینگل نشسته هاااا دقت کردم دیدم جیمین و ویکی ان ویکییی مخ جیمینو کی زدی اخههه عنتر چراااا به من نگفتییییی هلن:چته چرا داری اون طوری اون دوتا رو نگاه میکنی؟ من:هلن دریاب اون ویکی کزخل و جیمین رل زدن به ما نگفتننن هلن:من اون بوزینه رو خفه میکنمم ویکیه کزخللللل عه رفتن کهههه بابا داشتیم فیض میبردیم من:فیض چی بابا سینگل باش و پادشاهی کن مگه کزخلم برم رل بزنم تازه بخوام هم مشنگی بیش گیرم نمیاد هلن:میدونی چی گیر من میاد با این شانسی که من دارم یه کزخل کور گیرم میاد تازه رو دماغشم زیگیل داره من:اره دیگه نمیدونی ما خر شانسیم هلن:ما خر شانس نباشیم کی باشه ببین یه دختر شبیه بوزینه با یه ایدل رل میزنه ولی منو تو شبیه هلو از این هلو دافا هیچ کی نمیاد بامون رل بزنه (با نیا نبودش نیا نگران نباش با تو نبود)من:هعی تیف تو این زندگی هلن خواهرم بیا خودمو خودت با هم رل بزنیم هلن:اره دیگه اخرش به بن بست میخوریم با هم رل میزنیم .یهو هلیا مث بز با شاخاش حمله ور شد اینجا من:فراررر هلن:کننن .دوتامون دست در دست هم عاشقانه شروع کردیم به دویدن یهو هلیا وایساد هنگ نگاهمون کرد هلنم با مخ رفت تو بغل یکی منم باهاش کشیده شدم افتادم با مخ رو یه بدبختی هلیا:کزخلا چرا میدوید؟؟ من:داشتیم از تو فرار میکردیم هلن:قیافت یه جوری بود انگار میخوای بخوریمون هلیا:نه باو کزخلا من میخواستم بهتون بگم حال یکی رو گرفتم من:عه یابو:خانوم میشه از روم بلند شید ؟ نگاهش کردم عه این که بکهیونه من چرا روی شکم این نشستم سریع پا شدم هلن تازه به خودش اومد تو بغل جین بود (هلن)به خودم اومدم از پایین نگاه کردم این خو کرواته رفتم بالاتر اینم گردنه بالاتر اینم فکشه ای جان این قسمتو لباشه بعدش هم دوتا سولاخ دماغ دیدم بالاتر چشماشوووو ابروهاششش بعدش یه خروار مو دیدم موهاش هم بلوند بودد ای جان این دافه کیههه جین:دید زدنت تموم شد؟
هلن:نه وایسا هنوز نفهمیدم این پسر دافه کیههه .پسر دافه هنگ نگاهم کرد جین:من جینم خانوم هلنا چرا اینجوری رفتار میکنید هلن:خانوم هلنا خر کیه من هلنای خالیم بعدش اخی تو چنقده مؤدبی گوگولی جین بودی؟ همون که دفعه ی قبل بهش ریدم؟ . مث ادم ندیده ها نگام کرد هلن:چته ادم ندیدی؟ جین:ادمی رو به روم نمیبینم هلن:به خاطر اینه که من فرشته ام...از نوع عزائیلشم البته جین:اهان خانوم فرشته ی عذاب میدونی الان تو بغل منی؟ هلن:نه پس فقط تو میدونی جین:نمیخوای بری کنار؟ هلن:نه جام خوبه جین:دختر تو خیلی ..هلن:اره اره میدونم همه بهم میگن
جین:از کجا فهمیدی میخوام چی بگم؟ هلن:اخه معمولا همه بهم میگن این جمله رو میخواستی بهم بگی خیلی پررو عم .جین هنگ نگاهم کرد جین:معلوم نیست چه بلایی سر ملت میاری اینو بهت میگن هلن:بلا که زیاد سرشون میارم کدوم نوع بلا رو میگی؟ جین:هیچی میگم حالا که جات راحته میخوای تا تهش تو بغلم بمون هلن:فک کردی الان بهت میگم نه معلومه که میمونم خیلی هم عالی جام که خوبه گرمم هست جین:تو دیگه چه ادمی هستی هلن:گفتم ادم نیستم بیبی فرشته ی عذابم جین:چشم و خانوم فرشته ی عذاب تو بغل من میخواد بمونه هلن:عا پس چی فکر کردی اصلا بهت افتخار دادم باهات حرف زدم چه برسه که اومدم بغلت جین:باشه باشه فهمیدم منم مفتخر شدم دوشیزه ای مثل تو باهام حرف زد .کشوندم سمت صندلی نشوندم رو پاهاش هلن:جین چته جوگیر میشی تو جین:نه الان که قراره تا اخرش تو بغلم باشی تا اخر مصاحبه تو بغلم میمونی هلن:جین من یه چیزی گفتم ولم کن جین:عمرا ببین من یه حرفی بزنم سرش میمونم الان مجبوری تا اخرش تو بغلم بمونی هلن:وات دِ هل؟ جین:همینه که هست بیبی مجبوری تحمل کنی هلن:عجب رویی داری تو بشر . جین
۲۶.۶k
۱۸ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.