رنگِ اندوه، به چشمان ترَت می آید
رنگِ اندوه، به چشمان ترَت می آید
شعر، امروز به حال پکرَت می آید
با سکوت، عشق به افکار جهان فهماندن
به نگاه دغل وُ حیله گرت می آید
اینکه یک عمر تو رویای کسی را دیدی
اینکه یک روز همان یک نفرَت می آید
شاهِ بی تاج، از آغوش همین سُرسُره ها
بوی معشوقهء عهد قجرَت می آید
حسّ پرواز مرا خوب به خاطر بسپار ...
آسمانی شو، به آن بال وُ پرت می آید
لحن دلواپسی ام توی دهانها افتاد
قانعم کن که به زودی خبرَت می آید
پیش تو بودم وُ از فاصله می ترسیدم
آه از آن ترس که اینطور سرَت می آید
شعر، امروز به حال پکرَت می آید
با سکوت، عشق به افکار جهان فهماندن
به نگاه دغل وُ حیله گرت می آید
اینکه یک عمر تو رویای کسی را دیدی
اینکه یک روز همان یک نفرَت می آید
شاهِ بی تاج، از آغوش همین سُرسُره ها
بوی معشوقهء عهد قجرَت می آید
حسّ پرواز مرا خوب به خاطر بسپار ...
آسمانی شو، به آن بال وُ پرت می آید
لحن دلواپسی ام توی دهانها افتاد
قانعم کن که به زودی خبرَت می آید
پیش تو بودم وُ از فاصله می ترسیدم
آه از آن ترس که اینطور سرَت می آید
۴۷۳
۱۸ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.