•
•
یه روز صبح با چشم خوابالود در رو باز میکنی و یهو میبینی بهاره. همینجوری ناغافل هوا خوب میشه، درختا شکوفه میزنن، پرندهها با صدای بلند آواز میخونن و حال دلت خوب میشه؛ همهی غمها، غصهها و نداشتههات یادت میره، دوست داری توی خیابون از بغل هر کی رد میشی، بهش لبخند بزنی. نفس عمیق بکشی و به اتفاقای خوب فکر کنی.
بهار برای من این حس و حال رو داره. همینقدر ایدهآل و رمانتیک، هرچند که مدتش کم باشه، اما کار ِ خودش رو میکنه. بهار برای من از همین روزهای هولکیِ اسفند شروع میشه.
یه روز صبح با چشم خوابالود در رو باز میکنی و یهو میبینی بهاره. همینجوری ناغافل هوا خوب میشه، درختا شکوفه میزنن، پرندهها با صدای بلند آواز میخونن و حال دلت خوب میشه؛ همهی غمها، غصهها و نداشتههات یادت میره، دوست داری توی خیابون از بغل هر کی رد میشی، بهش لبخند بزنی. نفس عمیق بکشی و به اتفاقای خوب فکر کنی.
بهار برای من این حس و حال رو داره. همینقدر ایدهآل و رمانتیک، هرچند که مدتش کم باشه، اما کار ِ خودش رو میکنه. بهار برای من از همین روزهای هولکیِ اسفند شروع میشه.
۴.۷k
۰۶ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.