به حرف می آیم و از دهانم کبوتر و آینه می بارد
به حرف میآیم و از دهانم کبوتر و آینه میبارد
حرفم همین حرف اول است
اما به طرز بیرحمانهای از واژه بازم بریدهاند
همچون کودک ستارهای که از پستانِ رسیدهٔ آسمان!
و تو باید بدانی که اینجا خبر از تعلق ترانه به واژه نیست!
و من دیری است دانستهام که در لهجهی وزیدنِ خاموشان بیباد و بیبوریا خواهم مرد
تا در رکعت این رویا
دیگر از اوقاتِ خوابگیر و صبوری سُرْخستان سخن نگویم.
عبرت و عذاب، خواهرانِ دیرینهی منند، شگفتا!
#سیدعلی_صالحی
حرفم همین حرف اول است
اما به طرز بیرحمانهای از واژه بازم بریدهاند
همچون کودک ستارهای که از پستانِ رسیدهٔ آسمان!
و تو باید بدانی که اینجا خبر از تعلق ترانه به واژه نیست!
و من دیری است دانستهام که در لهجهی وزیدنِ خاموشان بیباد و بیبوریا خواهم مرد
تا در رکعت این رویا
دیگر از اوقاتِ خوابگیر و صبوری سُرْخستان سخن نگویم.
عبرت و عذاب، خواهرانِ دیرینهی منند، شگفتا!
#سیدعلی_صالحی
۶۶
۲۸ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.