کاراگاهان
#کاراگاهان
پارت٩
حسابی از دستش عصبی بودم پسره پرو چی فکر کرده با خودش مگه من مامانشو کشتم باباشو کشتم ی دربست گرفتمو رفتم سمت خونه توی راه تلفنمو برداشتم ب اقای فریدونی زنگ زدم
ی بوق
دو برق
-بله بفرمایید
+سلام اقای فریدونی من افشاری هستم ترانه
-اه بله سلام خوبید
+ممنونم ببخشید میخواستم بگم ک من حاضر نیستم با اقای فراهانی کار کنم
-چرا
+حالا ب هر دلیلی
-نمیشه شما پول گرفتین
+پس میدم
-نمیشه قرارداد امضا کردین
+اخه ببینید
-نمیشه خانم .....منم الان باید برم جایی نمیتونم صحبت کنم ببخشید خدافظ
اروم گفتم خدافظ
تلفنو قطع کردم ی بغضی داشتم عجیب غریب
تلفنم زنگ خورد
مهرداد بود اول جوابشو ندادم سه بار چهار بار همینجور پشت سر هم زنگ میزد
دیگ کلافه شده بودم
تلفنو جواب دادم
+بله....
-اخییییش چرا جواب نمیدادین
+حالا امرتون
-خواستم بگم ک سارا دفترچه خاطرات توی لب تاپش داشت
سکوت کردم و چیزی نگفتم
-الو
+بله
-شنیدین
+اقای فراهانی
-بله
+من با اقای فریدونی صحبت کردم ک با شما کار نکنم اما قبول نکردن من بهشون چیزی نمیگم پا پیچ شما هم نمیشم کل حقوقی ک میده بهم رو هم ب شما میدم کل پرونده دست شما اینجوری ن شما اذیت میشین ن من
-اتفاقی افتاده
اع اع چ پروعه میگ اتفاقی افتاده؟
+ن خودم روانیم
-اخه نمیفهمم چرا
+شما واقعا نمیفهمین ینی نفهمیدین ک تمام حرفاتونو شنیدم چی فکر کردین پیش خودتون فکر کردین من خیلی کشته مرده شمام ناراحت میشم با چهارتا دختر بگردین ن اقا من خوب میدونم ک جنس ارزون تو بازار ریخته شما هم ب چشم من ی جنس ارزونین ک ریخته و هر دختری رو جذب میکنه پس دلیلی نداره کک یکیو اجیر کنین مثلا باهاتون بگه بخنده ک من ناراحت شم واقعا واسه این طرز فکر متاسفم
ادامه در پارت١٠
#maryam
پارت٩
حسابی از دستش عصبی بودم پسره پرو چی فکر کرده با خودش مگه من مامانشو کشتم باباشو کشتم ی دربست گرفتمو رفتم سمت خونه توی راه تلفنمو برداشتم ب اقای فریدونی زنگ زدم
ی بوق
دو برق
-بله بفرمایید
+سلام اقای فریدونی من افشاری هستم ترانه
-اه بله سلام خوبید
+ممنونم ببخشید میخواستم بگم ک من حاضر نیستم با اقای فراهانی کار کنم
-چرا
+حالا ب هر دلیلی
-نمیشه شما پول گرفتین
+پس میدم
-نمیشه قرارداد امضا کردین
+اخه ببینید
-نمیشه خانم .....منم الان باید برم جایی نمیتونم صحبت کنم ببخشید خدافظ
اروم گفتم خدافظ
تلفنو قطع کردم ی بغضی داشتم عجیب غریب
تلفنم زنگ خورد
مهرداد بود اول جوابشو ندادم سه بار چهار بار همینجور پشت سر هم زنگ میزد
دیگ کلافه شده بودم
تلفنو جواب دادم
+بله....
-اخییییش چرا جواب نمیدادین
+حالا امرتون
-خواستم بگم ک سارا دفترچه خاطرات توی لب تاپش داشت
سکوت کردم و چیزی نگفتم
-الو
+بله
-شنیدین
+اقای فراهانی
-بله
+من با اقای فریدونی صحبت کردم ک با شما کار نکنم اما قبول نکردن من بهشون چیزی نمیگم پا پیچ شما هم نمیشم کل حقوقی ک میده بهم رو هم ب شما میدم کل پرونده دست شما اینجوری ن شما اذیت میشین ن من
-اتفاقی افتاده
اع اع چ پروعه میگ اتفاقی افتاده؟
+ن خودم روانیم
-اخه نمیفهمم چرا
+شما واقعا نمیفهمین ینی نفهمیدین ک تمام حرفاتونو شنیدم چی فکر کردین پیش خودتون فکر کردین من خیلی کشته مرده شمام ناراحت میشم با چهارتا دختر بگردین ن اقا من خوب میدونم ک جنس ارزون تو بازار ریخته شما هم ب چشم من ی جنس ارزونین ک ریخته و هر دختری رو جذب میکنه پس دلیلی نداره کک یکیو اجیر کنین مثلا باهاتون بگه بخنده ک من ناراحت شم واقعا واسه این طرز فکر متاسفم
ادامه در پارت١٠
#maryam
۱۹.۴k
۱۹ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.