بغض آن شب با من دردودل کرد ..در بین همان دوراهی که مانده
بغض آن شب با من دردودل کرد ..در بین همان دوراهی که مانده بودم بیایم به دیدنت یا نه...
آمدم ولی ای کاش کسی مانع ام میشد تا رد عشق مه آلود در یک سو را متوجه نمیشدم....
از آن شب به بعد بغض دیگر مهمانم نبود در ته گلوی خشک و خون آلودم از فریاد،،، اجاره نشین بود ...
آمدم ولی ای کاش کسی مانع ام میشد تا رد عشق مه آلود در یک سو را متوجه نمیشدم....
از آن شب به بعد بغض دیگر مهمانم نبود در ته گلوی خشک و خون آلودم از فریاد،،، اجاره نشین بود ...
۲.۸k
۱۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.