پارت ۶۰ ☆
پارت ۶۰ ☆
-پرهام ........پرهام .....خوبی !؟این کی بود ؟چرا اینجوری کرد ؟
پرهام همونطور که دستش روی پهلوش بود گفت :من خوبم چیزی نیست مزاحم بود
و یه نفس عمیق کشید تا دردش کمتر بشه
-مطمئنی خوبی ؟میخوای بگم دکتر بیاد
پرهام :خوبم بیتا خوبم !
بی توجه به حرفش یه قدم به سمت کلینیک برداشتم ...............
دست پرهام روی شونم بود متوقفم کرد
پرهام :باور کن من خوبم نیازی به دکتر نیست
-اما ممکنه دندت آسیب دیده باشه یا حتی شکسته باشه
پرهام :نه اونقدر ضعیف نیستم بایه ضربه چیزیم بشه
با شنیدن این حرف دیگه اسرار نکردم و به سمت داروخونه راه افتادم ...... از پله رفتم بالا......پرهام هم دنبالم میومد
وارد داروخونه شدم
برگرفته از رمان گره #ماکانی
-پرهام ........پرهام .....خوبی !؟این کی بود ؟چرا اینجوری کرد ؟
پرهام همونطور که دستش روی پهلوش بود گفت :من خوبم چیزی نیست مزاحم بود
و یه نفس عمیق کشید تا دردش کمتر بشه
-مطمئنی خوبی ؟میخوای بگم دکتر بیاد
پرهام :خوبم بیتا خوبم !
بی توجه به حرفش یه قدم به سمت کلینیک برداشتم ...............
دست پرهام روی شونم بود متوقفم کرد
پرهام :باور کن من خوبم نیازی به دکتر نیست
-اما ممکنه دندت آسیب دیده باشه یا حتی شکسته باشه
پرهام :نه اونقدر ضعیف نیستم بایه ضربه چیزیم بشه
با شنیدن این حرف دیگه اسرار نکردم و به سمت داروخونه راه افتادم ...... از پله رفتم بالا......پرهام هم دنبالم میومد
وارد داروخونه شدم
برگرفته از رمان گره #ماکانی
۳.۱k
۱۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.